beautiful vampire ♥️ 🍷
beautiful vampire ♥️ 🍷
انچه گذشت
داشتم میرفتم سمت ماشینم که...
part ⁴
ات ویو
امروز کوک اومده بود ازش پرسیدم چرا نیومده گفت مشافرت بوده ولی یه جیزی این وسط درست نیست
روز اول چشم هاش سبز بود اما الان عسلیه
از خودش پرسیدم گفت با لباس رنگش عوض میشه ولی یکم برام غیر قابل باور بود اصلا به من چه نمیدونم چرا همه رفتار هاش برای عجیبه شاید زیادی حساس شدم ولش کن
کلاس تموم شد و زنگ خورد رفتم پیش بچه ها که
میونگ:ات میای بریم مرکز شهر؟
+برای چی؟
می چا:تولد مامان میونگه میخواد لباس بخره
+باشه میام فقط منو تو و میونگیم تو نمیای(رو به جیا)
جیا:چرا منم میام
+ اوکیه میام فقط ساعت چند ؟
جیا:الان دیگه
+ الان ؟
میونگ:اره
+باشه بریم
با بچه ها رفتیم خرید اونا خریدشون رو کردن رفتن منم خواستم یکم قدم بزنم خیلی اسرار کردن منو برسونن ولی میخواستم یکم قدم بزنم
همینجوری داشتم به راهم ادامه میدادم که چند تا پسر مزاحمم شدن
سعی کردم جلوشون رو بگیرم ولی نشد
داشتن بهم نزدیک میشدن که یه نفر با ماشین اومد توی چند میلی متریشون وایساد
اون شخص از ماشین پیاده شد
با چیزی که دیدم شاخ در اوردم
اون.......اون....
برو پایین
پایین تر
برو دیگه
خیله خب بسه
امیدوارم از فیک جدید خوشتون اومده باشه
اینم درخواستی بود
خیلی روش فکر کردم که چجوری بنویسمش و امیدوارم اونجوری که باید شده باشه
انچه گذشت
داشتم میرفتم سمت ماشینم که...
part ⁴
ات ویو
امروز کوک اومده بود ازش پرسیدم چرا نیومده گفت مشافرت بوده ولی یه جیزی این وسط درست نیست
روز اول چشم هاش سبز بود اما الان عسلیه
از خودش پرسیدم گفت با لباس رنگش عوض میشه ولی یکم برام غیر قابل باور بود اصلا به من چه نمیدونم چرا همه رفتار هاش برای عجیبه شاید زیادی حساس شدم ولش کن
کلاس تموم شد و زنگ خورد رفتم پیش بچه ها که
میونگ:ات میای بریم مرکز شهر؟
+برای چی؟
می چا:تولد مامان میونگه میخواد لباس بخره
+باشه میام فقط منو تو و میونگیم تو نمیای(رو به جیا)
جیا:چرا منم میام
+ اوکیه میام فقط ساعت چند ؟
جیا:الان دیگه
+ الان ؟
میونگ:اره
+باشه بریم
با بچه ها رفتیم خرید اونا خریدشون رو کردن رفتن منم خواستم یکم قدم بزنم خیلی اسرار کردن منو برسونن ولی میخواستم یکم قدم بزنم
همینجوری داشتم به راهم ادامه میدادم که چند تا پسر مزاحمم شدن
سعی کردم جلوشون رو بگیرم ولی نشد
داشتن بهم نزدیک میشدن که یه نفر با ماشین اومد توی چند میلی متریشون وایساد
اون شخص از ماشین پیاده شد
با چیزی که دیدم شاخ در اوردم
اون.......اون....
برو پایین
پایین تر
برو دیگه
خیله خب بسه
امیدوارم از فیک جدید خوشتون اومده باشه
اینم درخواستی بود
خیلی روش فکر کردم که چجوری بنویسمش و امیدوارم اونجوری که باید شده باشه
۳.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.