주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~۳۰
این داستان:اعتراف دو کفتر عاشق(جررر کفتر عاشق😂ولی من هنو سینگلم🥲اشکال نداره بابا( ͡ಥ ͜ʖ ͡ಥ)( ͡o ͜ʖ ͡o))
علامت تو ذهن°°
جونگ کوک:هوو*سره اسلحش که دود داشت رو فوت کرد*امم مردی ولی قرار بود منو بکشی(نگران نباشید من نمیکشمش(͡ ͡° ͜ つ ͡͡°) وگرنه اگه بکشمش زیره باره فحش قرار میگیرم( ಠ ͜ʖಠ))
*بعد درگیری با اون بادیگارد و همه افراد دونگ هیون دونگ هیون هم از شدت خون ریزی میمیره چون دیر میرسه به بیمارستن چون کوک چنتا گلوله میزنه به جاهای دیگه بدن و بعدش برمیگردن عمارت لباساشونو عوض میکنن و میشینن رو مبل حال *بقیه اعضا رفتن عمارتاشون جیمین و ته و کوک و جیا اینجان مینجی که اونو ولش بعد بهش میرسیم اجوما از اینکه دخترش مرده غش کرد و مرخصی گرفت و بقیه خدمتکارا شامو داشتن اماده میکردن *که *
جیا:کوکککککککک
کوک:چته
جیمین:هی
جیا:امم میتونی برام یه کاری کنی
کوک:برو از دوست پسرت کمک بخواه چرا من
جیا:حالا لطفاااااااااااااااااااااا
کوک:اهه باشه بگو
جیا:این ادرس رو برات میفرستم الان برو به اینجا اونجا برو دیگه تو ادرس نوشتم چیکار کنی
کوک:باشش بابا*رفت لباسشو عوض کرد*اسلاید دو*و رفت به ادرسه*لباسه مینجی هم اسلاید سه*
*یه رستوران بود*
کوک:وات*رفت داخل رستوران یه پیشخدمت گف از اون طرف بره کوکم رفت رسید به پسته بوم اونجا پشته بوم رستوران بود لامپایه کوچیکی و ریسه ها و گلبرگ های قرمز رو زمین و یه میزه دو نفره که روش دوتا بشقاب بود و لیوان های گیلاس بغله بشقاب و قاشق کارد و چنگال و دستمال و یه شراب رو میز و گله رز وسط میز دوتا و فضا بسیار رومانتیک و یه دختری که بغله پایین لبه سقف رستوران به پشت به کوک و دستاش رو میله ها و موهای ژولیدی سیاه و قرمزش که یه بغله از گوشش به پشت بودن و با چشای براق منظره جلوش رو نگا میکرد*
کوک:°این دختره کیه اهه جیا منو کجا اوردی برم جلو نه حالا بزا برم°*کوک به جلو رفت و بغله دختره وایستاد و گف*
کوک:منظره خوشگلیه نه!؟
مینجی:دقیقا!
کوک:*برگشت سمته مینجی*وات تویی
مینجی:هوم خب.....
کوک:اینجا چیکار میکنی؟؟
مینجی:*هردو مستقیم هم وایمیستن*هممم کوک
کوک:وات بله!؟
مینجی:من باید یه چیزی بهت بگم....من ....دو
کوک:°یعنی چی میخواد بگه دوست دارم چی من اول بگم بهش نه بزار بگه بعد°
مینجی:°انگار دوسم داری پس وقتو از دست نمیدم°من دوست دارم کوک عاشقتم
کوک:°چی یعنی اونم دوسم داره منم بهش بگم اره نه اره بهش بگم فکر کنم بعد بگم نههههه اوک کوک اروم باش بهش بگو°خب...راستش....منم....دوست دارم و عاشقتم*بعدش دستامو دوره کمرش حلقه کردم و بوسیدمش اونم یه دستشو برد لای موهام و یه دسته رو.......
مدل مو مینجی هس
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~۳۰
این داستان:اعتراف دو کفتر عاشق(جررر کفتر عاشق😂ولی من هنو سینگلم🥲اشکال نداره بابا( ͡ಥ ͜ʖ ͡ಥ)( ͡o ͜ʖ ͡o))
علامت تو ذهن°°
جونگ کوک:هوو*سره اسلحش که دود داشت رو فوت کرد*امم مردی ولی قرار بود منو بکشی(نگران نباشید من نمیکشمش(͡ ͡° ͜ つ ͡͡°) وگرنه اگه بکشمش زیره باره فحش قرار میگیرم( ಠ ͜ʖಠ))
*بعد درگیری با اون بادیگارد و همه افراد دونگ هیون دونگ هیون هم از شدت خون ریزی میمیره چون دیر میرسه به بیمارستن چون کوک چنتا گلوله میزنه به جاهای دیگه بدن و بعدش برمیگردن عمارت لباساشونو عوض میکنن و میشینن رو مبل حال *بقیه اعضا رفتن عمارتاشون جیمین و ته و کوک و جیا اینجان مینجی که اونو ولش بعد بهش میرسیم اجوما از اینکه دخترش مرده غش کرد و مرخصی گرفت و بقیه خدمتکارا شامو داشتن اماده میکردن *که *
جیا:کوکککککککک
کوک:چته
جیمین:هی
جیا:امم میتونی برام یه کاری کنی
کوک:برو از دوست پسرت کمک بخواه چرا من
جیا:حالا لطفاااااااااااااااااااااا
کوک:اهه باشه بگو
جیا:این ادرس رو برات میفرستم الان برو به اینجا اونجا برو دیگه تو ادرس نوشتم چیکار کنی
کوک:باشش بابا*رفت لباسشو عوض کرد*اسلاید دو*و رفت به ادرسه*لباسه مینجی هم اسلاید سه*
*یه رستوران بود*
کوک:وات*رفت داخل رستوران یه پیشخدمت گف از اون طرف بره کوکم رفت رسید به پسته بوم اونجا پشته بوم رستوران بود لامپایه کوچیکی و ریسه ها و گلبرگ های قرمز رو زمین و یه میزه دو نفره که روش دوتا بشقاب بود و لیوان های گیلاس بغله بشقاب و قاشق کارد و چنگال و دستمال و یه شراب رو میز و گله رز وسط میز دوتا و فضا بسیار رومانتیک و یه دختری که بغله پایین لبه سقف رستوران به پشت به کوک و دستاش رو میله ها و موهای ژولیدی سیاه و قرمزش که یه بغله از گوشش به پشت بودن و با چشای براق منظره جلوش رو نگا میکرد*
کوک:°این دختره کیه اهه جیا منو کجا اوردی برم جلو نه حالا بزا برم°*کوک به جلو رفت و بغله دختره وایستاد و گف*
کوک:منظره خوشگلیه نه!؟
مینجی:دقیقا!
کوک:*برگشت سمته مینجی*وات تویی
مینجی:هوم خب.....
کوک:اینجا چیکار میکنی؟؟
مینجی:*هردو مستقیم هم وایمیستن*هممم کوک
کوک:وات بله!؟
مینجی:من باید یه چیزی بهت بگم....من ....دو
کوک:°یعنی چی میخواد بگه دوست دارم چی من اول بگم بهش نه بزار بگه بعد°
مینجی:°انگار دوسم داری پس وقتو از دست نمیدم°من دوست دارم کوک عاشقتم
کوک:°چی یعنی اونم دوسم داره منم بهش بگم اره نه اره بهش بگم فکر کنم بعد بگم نههههه اوک کوک اروم باش بهش بگو°خب...راستش....منم....دوست دارم و عاشقتم*بعدش دستامو دوره کمرش حلقه کردم و بوسیدمش اونم یه دستشو برد لای موهام و یه دسته رو.......
مدل مو مینجی هس
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۴.۳k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.