주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~۲۹
این داستان:چطور اعتراف کنم!؟(این فیکه یا مثله بعضی از رمان ها⋛(▀Ĺ̯ ▀-͠ )~⋚نویسنده گیج شده﹌(◓Д◒)﹋ )
علامت تو ذهن°°
جیا:خب دعوتش کن یه جایی یا وقتی تنها شدین یه جا باهم اعتراف کنید
مینجی:نمیدونم میتونی برام یه کاری کنی تا بتونم اعتراف کنم!؟*خودشو تو بغله جیا میبره کیوت میکونه*
جیا:اینو باش باشه خانم خانم ها
مینجی:مرسی بهترین
جیا:خب پس بریم
مینجی:کجا
جیا:از مرخصی امروزت لذت ببر تا شب بهت خبر میدم به اون ادرسی که بهت میفرستم بیای و لباسی که برات میفرستم رو بپوش
مینجی:اوک
پیشه اعضا تو ماموریت:
*کوک و دونگ هیون روبرو هم بودم و اسلحه جلوی هم گرفته بودم اعصا پشت کوک با اسلحه و افراد کوک ودونگ هیون با افرادش پشته سرش*
دونگهیون:او جئون بهتره تسلیم بشی وگرنه.....
کوک:وگرنه
دونگهیون:بیارینش عشقتو میکشم
کوک:هه خب ببکشش من اونو دوست ندارم خیلی خری خاک تو سرت
دونگهیون:چی مگه تو اینو دوست نداری ولی این که میگه عاشقته
کوک:اوو من اون هرزه رو دوس ندارم میتونی بکشیش
دونگهیون:فکر کردی نمیدونم نقش ات چیه کور خوندی
کوک:اگه نمیخوای بکشیش خب راحت باش اگه هم میخوای بکشیش بکشش راحت باش
دونگهیون:*بنگ درسته اون دختر مرد اون دختر کسی نبود جز دختره اجوما*بیا راضی شدی
کوک:امم صحنه خیلی خوبی بود ولی یکم خشن تر میبودی*ریلکس*
شوگا:او او فک کنم تو هنوز جونگ کوک رو نشناختی*میاد جلو با پوزخند*
شوگا:اون اگه یکی دو دوست داشته باشه خیلی خوب ازش مراقبت میکنه جوری که حتا مورچه هم نمیفهمه که اون کیه و نمیتونه ببینه
دونگهیون:چی!؟
جیمین:*میاد جلو با نیشخند*او تو خیلی خنگی واقعا پس مدرک هایی که نشون بده کوک با اونه پس کجان هااا
کوک:مدرک هم نداری
دونگهیون:ولی.........بهر حال تو میمیری *بنگ بنگ*
بادیگارد:رئیس حالتون خوبه رئیس چرا وایستادین برین بگیرینشون*داد*
فحش ازاد به ادمین(づ●─●)づ
خماری ای خماری。◕‿◕。(•ૢ⚈͒⌄⚈͒•ૢ)
خماری درده بدی دارد مگه نه✧*。٩(ˊᗜˋ*)و✧*。
تا شبببببببببببب...............
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~۲۹
این داستان:چطور اعتراف کنم!؟(این فیکه یا مثله بعضی از رمان ها⋛(▀Ĺ̯ ▀-͠ )~⋚نویسنده گیج شده﹌(◓Д◒)﹋ )
علامت تو ذهن°°
جیا:خب دعوتش کن یه جایی یا وقتی تنها شدین یه جا باهم اعتراف کنید
مینجی:نمیدونم میتونی برام یه کاری کنی تا بتونم اعتراف کنم!؟*خودشو تو بغله جیا میبره کیوت میکونه*
جیا:اینو باش باشه خانم خانم ها
مینجی:مرسی بهترین
جیا:خب پس بریم
مینجی:کجا
جیا:از مرخصی امروزت لذت ببر تا شب بهت خبر میدم به اون ادرسی که بهت میفرستم بیای و لباسی که برات میفرستم رو بپوش
مینجی:اوک
پیشه اعضا تو ماموریت:
*کوک و دونگ هیون روبرو هم بودم و اسلحه جلوی هم گرفته بودم اعصا پشت کوک با اسلحه و افراد کوک ودونگ هیون با افرادش پشته سرش*
دونگهیون:او جئون بهتره تسلیم بشی وگرنه.....
کوک:وگرنه
دونگهیون:بیارینش عشقتو میکشم
کوک:هه خب ببکشش من اونو دوست ندارم خیلی خری خاک تو سرت
دونگهیون:چی مگه تو اینو دوست نداری ولی این که میگه عاشقته
کوک:اوو من اون هرزه رو دوس ندارم میتونی بکشیش
دونگهیون:فکر کردی نمیدونم نقش ات چیه کور خوندی
کوک:اگه نمیخوای بکشیش خب راحت باش اگه هم میخوای بکشیش بکشش راحت باش
دونگهیون:*بنگ درسته اون دختر مرد اون دختر کسی نبود جز دختره اجوما*بیا راضی شدی
کوک:امم صحنه خیلی خوبی بود ولی یکم خشن تر میبودی*ریلکس*
شوگا:او او فک کنم تو هنوز جونگ کوک رو نشناختی*میاد جلو با پوزخند*
شوگا:اون اگه یکی دو دوست داشته باشه خیلی خوب ازش مراقبت میکنه جوری که حتا مورچه هم نمیفهمه که اون کیه و نمیتونه ببینه
دونگهیون:چی!؟
جیمین:*میاد جلو با نیشخند*او تو خیلی خنگی واقعا پس مدرک هایی که نشون بده کوک با اونه پس کجان هااا
کوک:مدرک هم نداری
دونگهیون:ولی.........بهر حال تو میمیری *بنگ بنگ*
بادیگارد:رئیس حالتون خوبه رئیس چرا وایستادین برین بگیرینشون*داد*
فحش ازاد به ادمین(づ●─●)づ
خماری ای خماری。◕‿◕。(•ૢ⚈͒⌄⚈͒•ૢ)
خماری درده بدی دارد مگه نه✧*。٩(ˊᗜˋ*)و✧*。
تا شبببببببببببب...............
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۳.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.