فن فیک فقط یه شب نبود پارت20
+روتو از ددیت بر نگردون.
-مسـ... مسخره!
تا اومدم بگم از روم بلند شو... لبشو گذاشت روی لبم و مک میزد.
+نمیخوای همراهیم کنی؟
میدونم هنوز قانع نشده بودم ولی بازم خیلی دلم میخواست و همراهیش کردم.
-اوممممم
نفس کم اوردم و کشیدمش عقب
لیسی از لبش زد و ایندفعه زبونشو کرد تو دهنتم.
بعد از جدا شد و رفت سراغ گردنم. یه برامده رو شلوارش ایجاد شد.... مثل لبو سرخ شدم و خودم زدم به اون راه.
هر کاری میکردم که ناله نکنم نمیشد.
-آه آهههه سا... سانزو
+اسممو صدا بزن..
میخواست بره سراغ بقیش که یهو در باز شد..... و بله مایکی و سنجو و کوکونوی و ران و ریندو اومدن تو.... از خجالت اب شدم ولی سانزو از روم بلند نمیشد
+مزاحمین.
-سانزو بلند شو ووو
سنجو :اهم اهم ها خب... ما..
خودمو از زیرش کشیدم بیرون.
سنجو نگاهی به من کرد....
&هم این دختر اشنا نی..... صب کن ببینم... ا/ت توی؟!
-عاه... اره
بدو بدو اومد بغلم
&بعد اون اتفاق دیگه ندیدمت... چی شد که رفتی؟
سانزو سریع بحثو عوض کرد.
+چه خبره چرا اومدین.
کوکونوی:هیچی ازت یه خبرای شنیدیم.
&(سنجو):سر به سرش نزار.
مایکی:من میرم... دیگه مث سابق نیستید... همتون دارید تغییر میکنید.... احساساتی شدین.....الان وقت ادم کشتنه.
&:بیخیال مایکی
سنجو دست مایکی رو گرفت و رفتن.....
-مسـ... مسخره!
تا اومدم بگم از روم بلند شو... لبشو گذاشت روی لبم و مک میزد.
+نمیخوای همراهیم کنی؟
میدونم هنوز قانع نشده بودم ولی بازم خیلی دلم میخواست و همراهیش کردم.
-اوممممم
نفس کم اوردم و کشیدمش عقب
لیسی از لبش زد و ایندفعه زبونشو کرد تو دهنتم.
بعد از جدا شد و رفت سراغ گردنم. یه برامده رو شلوارش ایجاد شد.... مثل لبو سرخ شدم و خودم زدم به اون راه.
هر کاری میکردم که ناله نکنم نمیشد.
-آه آهههه سا... سانزو
+اسممو صدا بزن..
میخواست بره سراغ بقیش که یهو در باز شد..... و بله مایکی و سنجو و کوکونوی و ران و ریندو اومدن تو.... از خجالت اب شدم ولی سانزو از روم بلند نمیشد
+مزاحمین.
-سانزو بلند شو ووو
سنجو :اهم اهم ها خب... ما..
خودمو از زیرش کشیدم بیرون.
سنجو نگاهی به من کرد....
&هم این دختر اشنا نی..... صب کن ببینم... ا/ت توی؟!
-عاه... اره
بدو بدو اومد بغلم
&بعد اون اتفاق دیگه ندیدمت... چی شد که رفتی؟
سانزو سریع بحثو عوض کرد.
+چه خبره چرا اومدین.
کوکونوی:هیچی ازت یه خبرای شنیدیم.
&(سنجو):سر به سرش نزار.
مایکی:من میرم... دیگه مث سابق نیستید... همتون دارید تغییر میکنید.... احساساتی شدین.....الان وقت ادم کشتنه.
&:بیخیال مایکی
سنجو دست مایکی رو گرفت و رفتن.....
۸.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.