فن فیک فقط یه شب نبود پارت18
بعد اون نتونست منو پیدا کنه.
ولی همیشه بهش فک میکردم....چون من عاشقش بودم.
پایان فلش بک*( بعد از 40 سال فلش بک تموم شد دوستان😂)
الان اون روبه روم وایساده و نمیدونم قراره چیکار کنه.
پس اینا همون ران و ریندو قدیمین.
ولی خیلی خفن شدن هااا
ولی الان سانزو جلومه.
2 سال از اون اتفاق میگذره... چطور منو پیدا کرده؟
سانزو:چی شده؟ ساکتی؟
ا/ت: مگه فرقی به حالم میکنه؟
سانزو:شاید
ا/ت:چیکارم داری؟ بازم میخوای عذابم بدی؟
سانزو اعصبانی شد و با دست زد تو میز و میزو شکوند.
سانزو:برید بیرون.
هرکی که اونجا بود رفت... به جز ران و ریندو
سانزو یه اشاره ای بهشون کرد، ران و ریندو با تردید رفتن.
سانزو:چرا رفتی؟
ا/ت:چون قاتلی
سانزو لیوان جلو دستشو پرت کرد و از کنار گوشم رد شد و خورد به دیوار شکست.
با خونسردی گفتم:
-بفرما وقت بود منم بکشی
+تورو نمیکشم
-از کجا معلوم
+بهتره که اشتباه برداشت نکنی.
-هه اشتباه برداشت نکنم... خودم با چشای خودم دیدم تو اونارو کشتی.
+دلیل داره
-چه دلیل قانع کننده ای میتونه باشه؟...
ولی همیشه بهش فک میکردم....چون من عاشقش بودم.
پایان فلش بک*( بعد از 40 سال فلش بک تموم شد دوستان😂)
الان اون روبه روم وایساده و نمیدونم قراره چیکار کنه.
پس اینا همون ران و ریندو قدیمین.
ولی خیلی خفن شدن هااا
ولی الان سانزو جلومه.
2 سال از اون اتفاق میگذره... چطور منو پیدا کرده؟
سانزو:چی شده؟ ساکتی؟
ا/ت: مگه فرقی به حالم میکنه؟
سانزو:شاید
ا/ت:چیکارم داری؟ بازم میخوای عذابم بدی؟
سانزو اعصبانی شد و با دست زد تو میز و میزو شکوند.
سانزو:برید بیرون.
هرکی که اونجا بود رفت... به جز ران و ریندو
سانزو یه اشاره ای بهشون کرد، ران و ریندو با تردید رفتن.
سانزو:چرا رفتی؟
ا/ت:چون قاتلی
سانزو لیوان جلو دستشو پرت کرد و از کنار گوشم رد شد و خورد به دیوار شکست.
با خونسردی گفتم:
-بفرما وقت بود منم بکشی
+تورو نمیکشم
-از کجا معلوم
+بهتره که اشتباه برداشت نکنی.
-هه اشتباه برداشت نکنم... خودم با چشای خودم دیدم تو اونارو کشتی.
+دلیل داره
-چه دلیل قانع کننده ای میتونه باشه؟...
۱۰.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.