roman
عشق زیبا 💜🖤♥️
ارسلان*اومدم بیرون دیدم یک عالمه خانوم و آقا جلوی یک ماشین رفتم جلو دیدم دیانا افتاده از سرش خون میاد زنگ زدم اروژانس
نیکا *داشتم میرفتم خونه خرید هارا بزارم دیدم جلوی خونه یه دختره شبیه دیانا افتاده اره دیانا بود خرید ها افتاد دیدم سمت دیانا دینا رو سوار ماشین کردن من و ارسلان هم نشستیم
ارسلان*دیانا بوردن اتاق عمل دو ساعت بعد بچه ها اومدن /بچه ها همو رضا مهراب اتوسا عسل بودن محمد امیر انکا لورد و امیر روز .
رضا *دیانا چطوره؟
نیکا *اتاق عمل یه یک ساعتی میشه
رضا*باشه چی میخوری ؟
ارسلان*هیچی از گلوم پاین نمیره
نیکا*هیچی از صبح تا الان نخوردی
ارسلان*نمی توانم
دکتر *امده گفت بیمار تو رفت توی کما
ارسلان*اینه که گفت پاهام سست شدن دیگه متوجه نشدم چی شده
مهراب *بچه هااا ارسلان غش کرد
رضا *چی خاک تو سرم پرستار
پرستار*بله اقا اینجا بیمارستانه ها
رضا*بیمار ما حالش خوب نیست
پرستار*برین تو اتاق
دکتر*فشار شون رفته پاین کم کم حالشون بهتر می شه
رضا*ممنون
مهراب *بچه ها ارسلان بهوش امده
ارسلان*دیانا کجاست هنوز تو کما ست
رضا ،*اره
.....
ادامه دارد 💜🖤♥️
لایک کنید ♥️💜🖤
ارسلان*اومدم بیرون دیدم یک عالمه خانوم و آقا جلوی یک ماشین رفتم جلو دیدم دیانا افتاده از سرش خون میاد زنگ زدم اروژانس
نیکا *داشتم میرفتم خونه خرید هارا بزارم دیدم جلوی خونه یه دختره شبیه دیانا افتاده اره دیانا بود خرید ها افتاد دیدم سمت دیانا دینا رو سوار ماشین کردن من و ارسلان هم نشستیم
ارسلان*دیانا بوردن اتاق عمل دو ساعت بعد بچه ها اومدن /بچه ها همو رضا مهراب اتوسا عسل بودن محمد امیر انکا لورد و امیر روز .
رضا *دیانا چطوره؟
نیکا *اتاق عمل یه یک ساعتی میشه
رضا*باشه چی میخوری ؟
ارسلان*هیچی از گلوم پاین نمیره
نیکا*هیچی از صبح تا الان نخوردی
ارسلان*نمی توانم
دکتر *امده گفت بیمار تو رفت توی کما
ارسلان*اینه که گفت پاهام سست شدن دیگه متوجه نشدم چی شده
مهراب *بچه هااا ارسلان غش کرد
رضا *چی خاک تو سرم پرستار
پرستار*بله اقا اینجا بیمارستانه ها
رضا*بیمار ما حالش خوب نیست
پرستار*برین تو اتاق
دکتر*فشار شون رفته پاین کم کم حالشون بهتر می شه
رضا*ممنون
مهراب *بچه ها ارسلان بهوش امده
ارسلان*دیانا کجاست هنوز تو کما ست
رضا ،*اره
.....
ادامه دارد 💜🖤♥️
لایک کنید ♥️💜🖤
۲.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.