خواب

خواب دیدم اومدی کنارم...
یه جایی شبیه دریا...
ازم پرسیدی:
چرا اینقدر داری میدوی؟ دنبال چی هستی؟ اینهمه زور زدن برای چیه؟
دستامو حلقه کردم دور زانوهام و زانوهامو جمع کردم...
+ من باید برم... همه زورم اینه قبل رفتنم کاری کنم که سبدم خالی خالی نباشه...
دارم زور میزنم مثل آدمی که بهش گفتند بارت رو ببند...
دارم بارم رو میبندم...
متعجب نگاهم کردی:
یعنی میخوای بری؟
زانوهامو محکمتر بغل گرفتم:
به خواست من نیست که. آدم وقتی دلیلی برای موندن نداره رفتنیه...
به موجهای کوچیک نگاه کردم و با خودم فکر کردم: تو تنها دلیل من بودی... تو که رفتی همه چیز رفت...
کاش نمیرفتی...
ساکت بودی. سکوتت همیشه آزارم میداد...
بلند شدم...
شنها از روی چادرم سر خوردند روی ساحل...
گفتم: نگران نباش...
من حتی اگه برم هم حواسم به تو هست...
اما دیگه نمیتونم بمونم...
بیقرارم...
مثل این موجها...
موج بزرگی اومد سمتمون...
از روی کفشهای من رد شد و رسید پیش پای تو...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۱۳)

روز جهانی پیانو❤️

دلتنگی از اون پدیده های عجیب روزگار ماست...نه زمان سرش میشه ...

سلام یارجان! بعد از مدتها نامه امروزم را نشر میدهم بین آدمها...

میدانی یارجان! یک هفته ای هست دارم به حرف یک دوست فکر میکنم....

#معشوقه_عالیجناب Pt: ³خواستم برم سمتش که نزدیک به یه متریم ی...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط