ساعت بعد

۸
۳ ساعت بعد

دخترک دیگه نمی تونست ادامه بده
و کوک خوب اینو میدونست

دخترکشو برآید بلند کرد و به سمت حموم رفت و روی پاش گزاشت دستشو روی شکم دخترکش گزاشت و خیلی آروم شروع به نواز کرد ۲

۱با دست راستش چشم بندو از چشمای بیبی اش برداشت



دخترک با لرزش بدی تو صداش شروع به حرف زدن کرد

&خیلی بدی

پسرک بدون جواب دستای دختر هم باز کرد

دخترک با مشتری ضیعفش شروع به زدن روی سینه ددیش کرد

&من دیگه دوست ندارم دیگه عاشقت نیستم


با این حرف پسرک تعجب کرد

*یعنی قبلا دوسم داشتی

دخترک دیگه هیچی نگفت و از درد تو خوش پیچید


*ببخشید توله خیلی تند اولین رابطه ات رو داشتی

&روانی،،،، من فردا پریودم می شم عوضی


چیزی نگفت وخیلی آروم شروع به ماساژ دادن شکم دخترکش کرد


فردا صبح

ویو کوک

ات خواب بود
لباسو پوشوندم بزار خواب باشه
توی بغلم گرفتمش میدونستم دوست آره اینجوری بغل شه
دیدگاه ها (۶)

۹ به سمت عمارت پدرش حرکت کرد دخترکش رو روی پاش نگه داشته بود...

۱به اقیانوس خیره شده بود در خیالش او در باران می‌رقصید ، نمی...

۷۱ روز بعد *توله برو رو تخت&اما *خودم ببرمت چیزای دیگه هم ا...

۶همین طور که هیچی جز لباس زیر تن دخترک نبود اون رو توی آغوشش...

گل وحشی منپارت ۲پدر ات: خفهههه شوووو...دختره ی هرزههه (و یه ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 44فردا*ویو ات*با دلدرد شدید از خواب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط