همین طور که هیچی جز لباس زیر تن دخترک نبود اون رو توی آغوشش ...

۶
همین طور که هیچی جز لباس زیر تن دخترک نبود اون رو توی آغوشش کشید و شروع به لمس بدنش کرد

دلش می‌خواست اون مال خودش باشه

۱۰ مین بعد

دخترک از خواب بیدار شد
نگاهی به خودش و اطراف کرد نکنه بهش دست زده این توی دلش غوغا می‌کرد
توی بچه گی توسط یه لزبین بهش تجاوز شد همین کافی بود اگه اگه این کارو کرده باشه

همین طور داشت باخودش حرف می‌زد مشکلات روانی داشت بهش فشار می آورد

پسر لب هاش رو روی لب های دختر گزاشت و به افکار دختر پایان بخشید


با صدای بمی لب زد

*توله نکردمت فعلا

......

ادامه داد

و امروز یه مهمونیه مال همون مردی که اومده بود
می خوای بریم


دخترک حرفی نمیزد می ترسید

*توله نظر تو بگو دیگه قرار نیست شکنجه بشی



دختر با تردید و ترس سرش رو به معنی نه تکون داد

*باشه توله
حالا من می پرسم

باکره ایی


&آره


دستش رو به سمت کمر دخترک برد اون رو به خودش چسبوند ساعدش رو زیر باسن دختر گزاشت به سمت حموم رفت



&کجا میریم


* حموم

&میشه تنها برم

*نه توله

&لطفا

*توله بهت قول دادم کاری باهات ندارم بریم

&من من .....


*میدونم چی میگی نگران نباش توله .......بریم توله اجازه می ی

& آره

*خوبه