عشق دانشگاهی
#عشق_دانشگاهی
#پارت_۵
کوک ویو..از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو عمارت..
کوک: خوش سلیقه ای
ا/ت:....
کوک: امم..میخای بخوابی یا شام
ا/ت: فقط خواب
کوک: اوکی..
رفتیم بالا
ا/ت: اینجا اتاق مهمونه
کوک: اتاق تو کجاس
ا/ت: همین بغلی
کوک: درشو باز بزار که اگه یه وقت کابوس دیدی باز بتونم پیشت باشم..و این که دیگه به اتفاقای امروز فک نکن..
ا/ت: ممنون دوست خوبم..واقعا عالی هستی..یکی هم تو این اتاق همه چیز هس این اتاق برای مهمان مرد هس و میتونی لباس بپوشی و عطر و اینجور چیزا همشون نو هستن و کسی نپوشیده..و یا استفاده نکرده..یعنی میتونی دوش هم بگیری
کوک: واای ا/ت ممنون..من زود زود دوش میگیرم و این یه خبر عالی بود پس تا وقتی که خوب شی پیشت میمونم البته اگر تو هم بخای
ا/ت: راحت باش..و این که خیلی ممنونم که پیشمی..
کوک: خنده خرگوشی..
ا/ت ویو
بعدش رفتم اتاقم و رو تخت دراز کشیدم..دوباره خندههاش تو گوشم پیچید همون پسرایی که وحشیانه اذیتم کردن...بعدش خوابم برد..صب پا شدم روز تعطیل بود...رفتم یه دوش گرفتم و بدنمو کامل تمیز کردم..بازو هام زخمی شده بودن..کامل تمیز کردم و رسیدگی کردم..اومدم بیرون لباس پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون..اوممم یه بوهایی میاد
رفتم پایین
ا/ت: کووک؟
کوک: واااای..چه کیوتی تو..خوابالو تازه حموم کرده..بیا ببینم...چرا موهاتو خشک نکردی
ا/ت: تو داری اشپزی میکنی؟
کوک: اره برا دوست خوشملم صبونه درست میکنم و امادس..
ا/ت: پس بخوریم..
کوک: اول موهات..نمیخام سرما بخوری...
کوک ویو
خیلی کیووته این دختر و منم مثل یه پدر ازش مراقبت میکنم در حالی که همسن هستیم.. رفتیم بالا اتاق ا/ت...موهاشو خشک کردم و یکم کرم زدم و
کوک: حالا شد..
رفتیم پایین و صبحونه خوردیم..
بچه ها دیگه خوابم میاد نمیتونم بنویسم..
برا بعدی
لایک:۷
کام:۴
#پارت_۵
کوک ویو..از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو عمارت..
کوک: خوش سلیقه ای
ا/ت:....
کوک: امم..میخای بخوابی یا شام
ا/ت: فقط خواب
کوک: اوکی..
رفتیم بالا
ا/ت: اینجا اتاق مهمونه
کوک: اتاق تو کجاس
ا/ت: همین بغلی
کوک: درشو باز بزار که اگه یه وقت کابوس دیدی باز بتونم پیشت باشم..و این که دیگه به اتفاقای امروز فک نکن..
ا/ت: ممنون دوست خوبم..واقعا عالی هستی..یکی هم تو این اتاق همه چیز هس این اتاق برای مهمان مرد هس و میتونی لباس بپوشی و عطر و اینجور چیزا همشون نو هستن و کسی نپوشیده..و یا استفاده نکرده..یعنی میتونی دوش هم بگیری
کوک: واای ا/ت ممنون..من زود زود دوش میگیرم و این یه خبر عالی بود پس تا وقتی که خوب شی پیشت میمونم البته اگر تو هم بخای
ا/ت: راحت باش..و این که خیلی ممنونم که پیشمی..
کوک: خنده خرگوشی..
ا/ت ویو
بعدش رفتم اتاقم و رو تخت دراز کشیدم..دوباره خندههاش تو گوشم پیچید همون پسرایی که وحشیانه اذیتم کردن...بعدش خوابم برد..صب پا شدم روز تعطیل بود...رفتم یه دوش گرفتم و بدنمو کامل تمیز کردم..بازو هام زخمی شده بودن..کامل تمیز کردم و رسیدگی کردم..اومدم بیرون لباس پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون..اوممم یه بوهایی میاد
رفتم پایین
ا/ت: کووک؟
کوک: واااای..چه کیوتی تو..خوابالو تازه حموم کرده..بیا ببینم...چرا موهاتو خشک نکردی
ا/ت: تو داری اشپزی میکنی؟
کوک: اره برا دوست خوشملم صبونه درست میکنم و امادس..
ا/ت: پس بخوریم..
کوک: اول موهات..نمیخام سرما بخوری...
کوک ویو
خیلی کیووته این دختر و منم مثل یه پدر ازش مراقبت میکنم در حالی که همسن هستیم.. رفتیم بالا اتاق ا/ت...موهاشو خشک کردم و یکم کرم زدم و
کوک: حالا شد..
رفتیم پایین و صبحونه خوردیم..
بچه ها دیگه خوابم میاد نمیتونم بنویسم..
برا بعدی
لایک:۷
کام:۴
۱۲.۸k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.