پارت سیزدهم فیک مافیای جذاب من:
پارت سیزدهم فیک مافیای جذاب من:
-ات بریم بالا
+باشه بریم
-فقط چند تا نکته هیچ حرفی نزن ٫به کسی نگاه نکن ٫کنارم راه میای و دستم رو میگیری
٫اگر مردی کنارت اومد نباید باهاش حرفی بزنی فقط روتو کن اونور و برو
+چرا؟
-اینا قوانینه اگر کاری غیر از این انجام بدی خودت اذیت میشی من اتفاقی برام نمیفته
پس بخاطر خودت لطفا انجامشون نده
+باشه آقای کیم
-چ.....ی؟
(برید توی این اتاق
-باشه
سلام
؟سلام
!سلام
-بفرمایید بشینین
پارتنرم هستن خانم ات
و البته همسر آیندم
؟از آشنایی با شما خوشبختم
(ات سرش رو تکون میده چون یاد حرفای تهیونگ میفته )
؟انتخابت عالیه این خانم مناسبه و از نظر این سازمان تو میتونی باهاش به زندگی ادامه بدی
-ممنون
(مهمونی درمورد بررسی ات بود ٫بعد از تموم شدن مهمونی)
+تهیونگ ......یه سوال ....بپرسم ؟
-چی ؟ چیزی شده ؟
+تو منو قبول نداشتی که آوردی اینجا
-عزیزم تو یه چیزایی رو نمیدونی
من چون مافیام نمیتونم با سکی ازدواج کنم چون شاید جاسوس باشه و حتی اگر من مطمئن باشم که هستم این سازمان باید تاییدش کنه چون همه چیز زیر نظر اونه
بعدش هم تو الان دختر محبوب این سازمانی
+یعنی........تو منو قبول داری ؟
-ات اگر قبولت نداشتم توی خونه ام نمیذاشتم بیای و به این مهمونی نمیاوردمت
و تازه برات قوانین رو توضیح نمیدادم
+خب....یکم برام هضمش سخته
-ولش کن بیا بریم یه جای خیلی خوشگل
+کجا
-میفهمی
(میرن یه رستوران که توش هیچ کسی نیست )
+چرا اینقدر خلوته ؟؟
-چون.......
(تهیونگ زانو میزنه جلوی ات و یه حلقه بیرون میاره )
-ات آیا با من ازدواج میکنی ؟
+ته....تهیونگ
-من از روزی که تو رو دیدم عاشقت شدم و وقتی دیدم خوابیدی و اینقدر زیبایی و اینقدر اخلاقت خوبه نتونستم طاقت بیارم
+من.... مطمئن نیست.........م
-چ....چی؟
+منم عاشقتم ولی من تو رو نمیشناسم
اگر منو بزنی چی ؟
-تا حالا زدم ؟
+نه
-تا حالا بد اخلاقی کردم ؟
+نه
-تا حالا لحن بدی باهات داشتم؟ چیزی جز باشه و چشم و مهربونی داشتم ؟
+نه
-میدونی که من برای خانوادم هم اینجوری نیستم ؟؟
+آره
-پس چی میگی
+باید فکر کنم
بعد از شام ؟
-باشه
( کل شام توی سکوت خورده شد و تهیونگ که امیدی نداشت٫میخواست بره بیرون که ات دستش رو میکشه)
-بله ؟
+من فکرام رو کردم
-خب ؟
+من تو رو دوست ندارم......
-چ...چی؟
پس چرا توی بغلم خوابیدی ؟
همش نقش بود
+ حرفم رو قطع نکن من عاشقتم من قبول میکنم
(و تهیونگ با شنیدن این حرف خم میشه و ات رو میبوسه و بغلش میکنه )
-خوشحالم منم عاشقتم تو تا آخر عمر با من میمونی
+عاشقتم
ادامه بدم ؟
یا تموم کنم؟
نظرتون رو بگین
-ات بریم بالا
+باشه بریم
-فقط چند تا نکته هیچ حرفی نزن ٫به کسی نگاه نکن ٫کنارم راه میای و دستم رو میگیری
٫اگر مردی کنارت اومد نباید باهاش حرفی بزنی فقط روتو کن اونور و برو
+چرا؟
-اینا قوانینه اگر کاری غیر از این انجام بدی خودت اذیت میشی من اتفاقی برام نمیفته
پس بخاطر خودت لطفا انجامشون نده
+باشه آقای کیم
-چ.....ی؟
(برید توی این اتاق
-باشه
سلام
؟سلام
!سلام
-بفرمایید بشینین
پارتنرم هستن خانم ات
و البته همسر آیندم
؟از آشنایی با شما خوشبختم
(ات سرش رو تکون میده چون یاد حرفای تهیونگ میفته )
؟انتخابت عالیه این خانم مناسبه و از نظر این سازمان تو میتونی باهاش به زندگی ادامه بدی
-ممنون
(مهمونی درمورد بررسی ات بود ٫بعد از تموم شدن مهمونی)
+تهیونگ ......یه سوال ....بپرسم ؟
-چی ؟ چیزی شده ؟
+تو منو قبول نداشتی که آوردی اینجا
-عزیزم تو یه چیزایی رو نمیدونی
من چون مافیام نمیتونم با سکی ازدواج کنم چون شاید جاسوس باشه و حتی اگر من مطمئن باشم که هستم این سازمان باید تاییدش کنه چون همه چیز زیر نظر اونه
بعدش هم تو الان دختر محبوب این سازمانی
+یعنی........تو منو قبول داری ؟
-ات اگر قبولت نداشتم توی خونه ام نمیذاشتم بیای و به این مهمونی نمیاوردمت
و تازه برات قوانین رو توضیح نمیدادم
+خب....یکم برام هضمش سخته
-ولش کن بیا بریم یه جای خیلی خوشگل
+کجا
-میفهمی
(میرن یه رستوران که توش هیچ کسی نیست )
+چرا اینقدر خلوته ؟؟
-چون.......
(تهیونگ زانو میزنه جلوی ات و یه حلقه بیرون میاره )
-ات آیا با من ازدواج میکنی ؟
+ته....تهیونگ
-من از روزی که تو رو دیدم عاشقت شدم و وقتی دیدم خوابیدی و اینقدر زیبایی و اینقدر اخلاقت خوبه نتونستم طاقت بیارم
+من.... مطمئن نیست.........م
-چ....چی؟
+منم عاشقتم ولی من تو رو نمیشناسم
اگر منو بزنی چی ؟
-تا حالا زدم ؟
+نه
-تا حالا بد اخلاقی کردم ؟
+نه
-تا حالا لحن بدی باهات داشتم؟ چیزی جز باشه و چشم و مهربونی داشتم ؟
+نه
-میدونی که من برای خانوادم هم اینجوری نیستم ؟؟
+آره
-پس چی میگی
+باید فکر کنم
بعد از شام ؟
-باشه
( کل شام توی سکوت خورده شد و تهیونگ که امیدی نداشت٫میخواست بره بیرون که ات دستش رو میکشه)
-بله ؟
+من فکرام رو کردم
-خب ؟
+من تو رو دوست ندارم......
-چ...چی؟
پس چرا توی بغلم خوابیدی ؟
همش نقش بود
+ حرفم رو قطع نکن من عاشقتم من قبول میکنم
(و تهیونگ با شنیدن این حرف خم میشه و ات رو میبوسه و بغلش میکنه )
-خوشحالم منم عاشقتم تو تا آخر عمر با من میمونی
+عاشقتم
ادامه بدم ؟
یا تموم کنم؟
نظرتون رو بگین
۷.۵k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.