خاطراتی پر از فراز و نشیب
پارت هفدهم
فصل اول
فلش بک به۱۳ سال قبل=
دخترک که همراه با بهترین دوست بچگیش یورا(این شخصیت رو فراموش نکنید) درحال ساخت قلعه شنی بودند که برادر آریانا که ۴سال از او بزرگتر بود ،ریو، با لگدی که به قلعه میزند و کل زحمت ۲ ساعته آریانا و یورا از بین میرود، آریانا با عصبانیت به ریو خیره میشود و میگوید: زورت به من میرسه ؟ برات متاسفم
ریو و آریانا مشغول بحث بودند که با سوزشی که آریانا در گونه خود احساس میکند با چشمان اشکی به برادر خود نگاه می اندازد
ریو: اینو زدم تا بفهمی با برادر بزرگتر چطور صحبت کنی . فهمیدی؟
_______________
۸ سال قبل:
+ولم کنیدددد
+مگه با شما نیستممم
خدمتکار ها با خنده و نگاه های تحقیر آمیز ، آریانا را کتک میزدند و او را مسخره میکردند. آریانا تلاش میکرد از آنها فرار کند ولی....
آنها ۲۰ سال از آریانا بزرگتر بودند، پدر آریانا هم نبود، چگونه میتوانست ؟ اما آریانا از روز قبل فهمیده بود برادرانش، انها را مجبور به این کار کردند اما نمیدانست.......
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.