پارت هشتاد شش غریبه آشنا
#پارت_هشتاد_شش #غریبه_آشنا
سهون:
هوففف خدا،هنوزم میگم دختر خوبیه ولی رو مخمه رو مخخخ...در خوابگاه رو باز کردم همه دیختن سرم
+واقعا چرا هرکی وارد میشه همتون خراب میشید سرش
چانیول:زر نزن سهون،بگو چی شد
+هیچی نشستیم تو ماشین تو خیابونا دور خوردیم،برگشتیم
ئونسو:خوب پیش رفت پس
+نه دعوامون شد
ئونسو:دعوا واسه چی آخه
+انتظار داشت برم به آعوش بگیرمش بوسه بارونش کنم رویایی باشیم دختره خنگ رویا پرداز
ئونسو:خیلی دعوا کردید
+نه فقط گریه کرد منم حوصله گریه نداشتم یکم داد زدم
بکهیون:یکم یعنی دختره بیچاره تا مرز سکته رفته
+نه دیگه به اون شدت،خودش زر زرو بود گریش گرفت من اولش چیزی نگفتم
کای:دختره رو نابود کرده میگه زر زرو بود
+اهه اصن خوب کردم حوصله دختر ندارم
ولشون کردم رفتم خوابیدم...ولی از خودم راضی بودم که بخاطر ئونسو و بکهیون اینکارو کردم...اونا برام خیلی عزیزن،بکهیون ک این همه ساله مثل داداشمه ئونسو هم ک قربونش برم آجی کوچولوموو اومد تو زندگیمون،زندگیمونو عوض کرد...همینجوری که داشتم فکر میکروم خوابم برد...صبح رفتیم تمرین،بعد از ظهر دونگهه تانیا رو میاره پیشم...خوشحالم که خود واقعیشو پیدا کرد،البته فک کنم نیمه گمشده شو هم پیدا کرد،به خودم نمیتونم دروغ بگم،اعتراف میکنم تنها دختری بود که حس میکردم دوسش دارم،ولی کنار من خوشبخت نمیشد،دخترا روحیشون حساسه منم حال و حوصله ندارم،ولی دونگهه خیلی مرده خیلی جنتلمنه...خوشبختش میکنه...برگشتم خوابگاه لباس عوض کردم رفتم آشپز خونه قهوه درست کردم تا بیان...
ئونسو:اوپا سهون کسی قراره بیاد
+اهوم
ئونسو:کی
+دونگهه و تانیا
ئونسو:میگم چرا اون موقه ها ک من با بکهیون بودم انقد همه حساس بودن که کسی نبینتمون بعد اینا انقد راحتن
+راحت نیستن حواسشون هست
ئونسو:اوممم حتما حواسشون جمعه دیگه،برو به بچه ها بگم مهمون داریم یه وقت کاری چیزی اگه داشتن تو که اصلا حرف نمیزنی
+باشه برو عزیزم
ئونسو رفت صدا جیغ و دادش میومد رفته بود چانیولو بیدار کنه...
ئونسو:اوپااا چانیولل بیداشووو
+باش الان
ئونسو:چانییوولللااااا میگمممم بیدار شوووو مهمون قراره بیاد
+خو بیاد چیکار کنم
ئونسو:ک بیاد چیکار کنی آره؟الان نشونت ،یدم
ئونسو دویید اومد تو آشپز خونه پارچ آب رو برداشت آب ریخت تو لیوان دوتا رو آورد بالا نگاشون کرد
ئونسو:بنظرت این پارچه مناسب تره یا لیوان
+براچی
ئونسو:تو یکی رو انتخاب کن دیگه
+پارچ
ئونسو:ایول همینه
+ئونسو اذیتش نکنی گناه داره
ئوسو :حواسم هست
کاری از نویسنده گروه:
@forough_wolf
سهون:
هوففف خدا،هنوزم میگم دختر خوبیه ولی رو مخمه رو مخخخ...در خوابگاه رو باز کردم همه دیختن سرم
+واقعا چرا هرکی وارد میشه همتون خراب میشید سرش
چانیول:زر نزن سهون،بگو چی شد
+هیچی نشستیم تو ماشین تو خیابونا دور خوردیم،برگشتیم
ئونسو:خوب پیش رفت پس
+نه دعوامون شد
ئونسو:دعوا واسه چی آخه
+انتظار داشت برم به آعوش بگیرمش بوسه بارونش کنم رویایی باشیم دختره خنگ رویا پرداز
ئونسو:خیلی دعوا کردید
+نه فقط گریه کرد منم حوصله گریه نداشتم یکم داد زدم
بکهیون:یکم یعنی دختره بیچاره تا مرز سکته رفته
+نه دیگه به اون شدت،خودش زر زرو بود گریش گرفت من اولش چیزی نگفتم
کای:دختره رو نابود کرده میگه زر زرو بود
+اهه اصن خوب کردم حوصله دختر ندارم
ولشون کردم رفتم خوابیدم...ولی از خودم راضی بودم که بخاطر ئونسو و بکهیون اینکارو کردم...اونا برام خیلی عزیزن،بکهیون ک این همه ساله مثل داداشمه ئونسو هم ک قربونش برم آجی کوچولوموو اومد تو زندگیمون،زندگیمونو عوض کرد...همینجوری که داشتم فکر میکروم خوابم برد...صبح رفتیم تمرین،بعد از ظهر دونگهه تانیا رو میاره پیشم...خوشحالم که خود واقعیشو پیدا کرد،البته فک کنم نیمه گمشده شو هم پیدا کرد،به خودم نمیتونم دروغ بگم،اعتراف میکنم تنها دختری بود که حس میکردم دوسش دارم،ولی کنار من خوشبخت نمیشد،دخترا روحیشون حساسه منم حال و حوصله ندارم،ولی دونگهه خیلی مرده خیلی جنتلمنه...خوشبختش میکنه...برگشتم خوابگاه لباس عوض کردم رفتم آشپز خونه قهوه درست کردم تا بیان...
ئونسو:اوپا سهون کسی قراره بیاد
+اهوم
ئونسو:کی
+دونگهه و تانیا
ئونسو:میگم چرا اون موقه ها ک من با بکهیون بودم انقد همه حساس بودن که کسی نبینتمون بعد اینا انقد راحتن
+راحت نیستن حواسشون هست
ئونسو:اوممم حتما حواسشون جمعه دیگه،برو به بچه ها بگم مهمون داریم یه وقت کاری چیزی اگه داشتن تو که اصلا حرف نمیزنی
+باشه برو عزیزم
ئونسو رفت صدا جیغ و دادش میومد رفته بود چانیولو بیدار کنه...
ئونسو:اوپااا چانیولل بیداشووو
+باش الان
ئونسو:چانییوولللااااا میگمممم بیدار شوووو مهمون قراره بیاد
+خو بیاد چیکار کنم
ئونسو:ک بیاد چیکار کنی آره؟الان نشونت ،یدم
ئونسو دویید اومد تو آشپز خونه پارچ آب رو برداشت آب ریخت تو لیوان دوتا رو آورد بالا نگاشون کرد
ئونسو:بنظرت این پارچه مناسب تره یا لیوان
+براچی
ئونسو:تو یکی رو انتخاب کن دیگه
+پارچ
ئونسو:ایول همینه
+ئونسو اذیتش نکنی گناه داره
ئوسو :حواسم هست
کاری از نویسنده گروه:
@forough_wolf
۱۱.۵k
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.