چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

ادامش رو یکی درخواست‌کرد: ادامه میدادی که وقتی داشت پلاستیک هارو باز می‌کرد کارت رو داخلش دید و بعد کوک عذاب وجدان گرفت و از این چرت و پرت ها😂🤌🏻

part 3

ات ویو
کمرم درد‌میکرد.. خیلی وحشی بود...
اشک از چشمام‌میریخت..

یهو طلوع کرد به کتک زدنم..
هرچقدر التماس میکردم‌گوش نمیداد..

بعد از ۱ ساعت کتک زدن، بالاخره منو ول کرد...
خیلی درد داشتم..
بدنم رو حس نمیکردم..
همه جای بدنم کبود شده بود..
همینطوری گریه میکردم..

جونگکوک لباسشو پوشید و از اتاق بیرون رفت...

جونگکوک ویو..

به سمت مبل رفتم و روی مبل نشستم..
شروع کردم به فیلم دیدن..

چشمم به نایلون ها خورد..
به سمتشون رفتم تا لباس هارو ببینم..
چشمم به چیز مشکی کنار نایلون خورد..

کارت؟چ..چی؟ ولی‌مگه این گم نشده بود؟؟

م..من چیکار کردم؟؟؟

با ترس به سمت اتاق برگشت..

-ا..ات عزیزم خوبی؟

-هق.. بام دست نزن
جیغ کشید..

-ببخشید.. من نمیدونستم کارت رو پیدا کردی

-چی؟ من پیدا نکردم..

- واقعا؟ پس یعنی از اول‌گم نشده بود..

-هق.. خیلی بدی..

با اشک‌به جونگکوک‌نگاه کرد

-ببخشید پرنسسم..

گفت و ات رو بغل کرد و وارد حموم کرد..

شروع کرد به حموم کردن ات..

بعد..
تن ات رو خشک کرد و براش لباس پوشوند، موهاش رو خشک کرد و سر انجام، جای زخم های ات رو پانسمان کرد و کرم زد..

-میشه منو ببخشی؟

- تو بخاطر یه کارت لعنتی.. هق اینکار رو کردی.

- ببخشید پرنسسم.. متاسفم.. منو ببخشید

- من.. میبخشمت..

-واقعا؟

-آره.. ولی قول بده دیگه کتکم نزنی..

-باشه پرنسس کوچولو

لبخند زد و پیشونی دختر رو بوسید

the end.
دیدگاه ها (۴۰)

چندشاتی جونگکوکpart 1 با خوشحالی کیک رو از فروشنده‌گرفتم..به...

چندشاتی جونگکوکpart 2(ات سرد بوده چون‌میخواست جونگکوک رو سوپ...

چندشاتی جونگکوکpart 2-آه.. عزیزم خونه بودی...(استرس)- آره..ب...

چند شاتی جونگکوکpart 1فروشنده لباس رو داخل نایلون گذاشت...آخ...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۳ویو اتاون بهم سیلی زد هه انتظا...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 15 " ویو ا.ت : تا اوم...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲ویو اتکه بابام امد نمیدونم چرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط