part

part8💕🐸
قلبم محکم به سینه‌م میکوبید.. یعنی.. من به معشوقه قبلیم.. خیانت کردم؟ این.. این یه اشتباه بود

بورا«اینطور در نظر میگیرم که اتفاقی نیوفتاده و همچیو فراموش میکنم، بهتره توام همینکارو بکنی

کوک«چرا؟!

بورا«تو.. این حست به من یه هوس بیشتر نیست! من.. قلبم رو بهت نمیدم، این قلب، این لب ها و حتی این جسم.. متعلق به یه نفر دیگست.. پس خوب یادت بمونه!

از کنارش رد شدم و برگشتم پیش دخترا

بورا«آری

آری«ب.. بله خانم؟

بورا«عاشق جونگکوک شدی نه؟!

آری«م.من..

لبخندی زدم و به مردمی که میرقصیدن نگاه کردم،اگه الان.. من و اون این وسط میرقصیدیم چی؟ چرا.. چرا خبری ازش نیست؟ نکنه مرده؟ سرم رو تکون دادم تا از این افکار مزخرف دور شم..

نگاهم به جیمینی افتاد که نزدیکم میشد، چرا امروز اینا ول نمیکنن؟

جیمین«چی بین تو و کوک اتفاق افتاد؟ چیشد که انقدر یهو رفت تو خودش؟

بورا«نمیدونم، اون از من درخواستی کرد و من جوابشو دادم.. همین

جیمین«همین؟

بورا«من مناسب نیستم! اون هنوز شروع راهشه

جیمین«پوزخند*تو ازش کوچیک تری و میگی شروع راهشه؟

بورا«هرچیم باشه.. من 1 سال عشقو بیشتر تجربه کردم! من از اون بهترم..

جیمین«هیچ میدونی اولین عشقش چطور جلوی چشماش کشته شد؟

بورا«چشمام گرد شد..اون..

جیمین«آره.. ولی تو حتی نمیدونی اون چه دردی رو کشیده

بورا«هرچی هم باشه، من شاید بتونم درکش کنم اما هیچوقت احساسم تغییر نمیکنه، حتی اگه اون بمیره هم بازهم عاشق نمیشم!

جیمین«باشه! هرچی خودت میخوای

«همه‌ی پارتا بالای 10 لایک بگیره پارت بعدو میزارم💕»
دیدگاه ها (۰)

هایییی.. میصتون شدیدا.. این چندروزه یه فرد مهم رو از دست داد...

19 April 2023 at 20:00 o'clock

part7💕🐸بورا«خوبهآری«خانم.. مهمونی دعوت شدیدبورا«کی؟ آری«فردا...

part 6آری«خ.خانم یکی از خدمه خونه به حرفامون گوش داده و لومو...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ¹⁰ ( یک هفته بعد ) « ویو سوجین » سو...

نام فیک:عشق مخفیPart: 15م. باشه الان بهش زنگ میزنمات. مرسی*ل...

بچه ها میدونم تازه این رمان و شروع کردم اما میخوام از همین ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط