شراب سرخ پارت ۷6
شراب سرخ پارت ۷6
#red_wine #red_wine🍷
گلویم را فشرد راه نفسم را بست .. دیگر نفس کشیدن چه ارزشی داشت..
حال جیمین ، یونگی ، نامجون اگر بد تر از من نبود بهتر هم نبود..
از جایم بلند شدم و پشتم را به آنها کردم تا اشک های مردی که کمرش را شکسته بودند نبینند..
دستم را روی دهانم گذاشتم تا یک موقع هق نزنم و رسوا عالم نشوم.. تا مبادا کسی متوجه غرور له شدهام نشود.
منی که میگفتم نمیزارم یک تار موی از سرش کم شود..
دیدی چه شد؟
دخترت را کتک زدند.. جا جای بدنش را کبود کردند.. حالش را پریشان کردند..اشکهایش را جاری کردند..وحشت را در دلش بیدار کردند..
توی حال ویران خودم به سر میبردم...داشتم به خودم سر کوفت میزدم که در اتاق با صدای بدی باز شد..
با افتادن چشمم به جئون جونگ کوک دندان قروچه ای کردم...
جونگ کوک بی مقدمه به سمت من یورش کرد و یقم را گرفت داد زد: ا.ت کجاست لعنتی ؟ باهاش چیکار کردین..
دستش را از روی یقه لباسم کنار زدم و به عقب هلش دادم که دو قدم از جایی که من ایستاده بودم عقب تر رفت: بهتره قبل اینکه حمله کنی کمی با خودت تحلیل کنی الان توی قلمرو کیم هستی.. جایی که اراده کنم همه میریزن سرت و سلاخیت میکنن..
جئون با عصبانیت غرید: فکر کردی من از تهدیدای تو خالی تو میترسم .. بهت گفتم ا.ت کجاست ؟ او قرار بود بیاد پیش من ازم کمک خواست باهاش چیکار کردی عوضی که اونطوری ترسیده بود؟چیکار کردی که دیگه نیومد پیش من؟
پس ا.ت میخواست پیش نامزدش برگرده!
کاش از اولش همین کارو میکرد ..
کاش از اولش از من از مردش فرار میکرد پیش کسی که حقش بود برمیگشت!
دو تا از همراهان جئون بودند که وارد اتاق شدند..
جین بود که گفت:جئون ا.ت رو پیدا کردی؟
یونگی با تعجب رو به یکی از همراهان جئون گفت:هوسوک؟
#red_wine #red_wine🍷
گلویم را فشرد راه نفسم را بست .. دیگر نفس کشیدن چه ارزشی داشت..
حال جیمین ، یونگی ، نامجون اگر بد تر از من نبود بهتر هم نبود..
از جایم بلند شدم و پشتم را به آنها کردم تا اشک های مردی که کمرش را شکسته بودند نبینند..
دستم را روی دهانم گذاشتم تا یک موقع هق نزنم و رسوا عالم نشوم.. تا مبادا کسی متوجه غرور له شدهام نشود.
منی که میگفتم نمیزارم یک تار موی از سرش کم شود..
دیدی چه شد؟
دخترت را کتک زدند.. جا جای بدنش را کبود کردند.. حالش را پریشان کردند..اشکهایش را جاری کردند..وحشت را در دلش بیدار کردند..
توی حال ویران خودم به سر میبردم...داشتم به خودم سر کوفت میزدم که در اتاق با صدای بدی باز شد..
با افتادن چشمم به جئون جونگ کوک دندان قروچه ای کردم...
جونگ کوک بی مقدمه به سمت من یورش کرد و یقم را گرفت داد زد: ا.ت کجاست لعنتی ؟ باهاش چیکار کردین..
دستش را از روی یقه لباسم کنار زدم و به عقب هلش دادم که دو قدم از جایی که من ایستاده بودم عقب تر رفت: بهتره قبل اینکه حمله کنی کمی با خودت تحلیل کنی الان توی قلمرو کیم هستی.. جایی که اراده کنم همه میریزن سرت و سلاخیت میکنن..
جئون با عصبانیت غرید: فکر کردی من از تهدیدای تو خالی تو میترسم .. بهت گفتم ا.ت کجاست ؟ او قرار بود بیاد پیش من ازم کمک خواست باهاش چیکار کردی عوضی که اونطوری ترسیده بود؟چیکار کردی که دیگه نیومد پیش من؟
پس ا.ت میخواست پیش نامزدش برگرده!
کاش از اولش همین کارو میکرد ..
کاش از اولش از من از مردش فرار میکرد پیش کسی که حقش بود برمیگشت!
دو تا از همراهان جئون بودند که وارد اتاق شدند..
جین بود که گفت:جئون ا.ت رو پیدا کردی؟
یونگی با تعجب رو به یکی از همراهان جئون گفت:هوسوک؟
۲.۰k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.