پارت 3

ویو ات
لبامون بهم برخورد کرد که سلنا ( یکی از هم کلاسی هاشون) چشماشو گرفت و گفت
سلنا: عوه عوه من شما رو تنها میزارم
و بعد رفت تا خواستم از روی تهیونگ بلند شم که با دستش پشت کمرمو گرفت و منو به خودش نزدیک تر کرد و بوسه رو عمیق کرد منم ناخاسته همراعی میکردم فکر کنم تقریبا 5 دقیقه شده بود که دیگه نفسم بند رفته بود از روش بلند شدم گونه هام سرخ شده بود رومو کردم اونور بهش گفتم
ات: تهیونگ چرا اینجوری کردی
تهیونگ: اولین بوسم بود نمی خواستم خیلی کوتاه و بی جون باشه توهم که خوشت اومده بود *نیشخند*
ات: من چیکار کنم اولین بوست بود بعدشم کی گفته؟*عشوه*
تهیونگ: معلومه وقتی داشتی همراهی میکردی یا اینکه لبتو پاک نکردی گونه هاتم الان سرخه
ات وقتی کلمه لباتو پاک نکردی شنید لبشو سریع پاک کرد که تهیونگ دوباره بوسیدش ات دیگه تعجب کرده بود
ات: این دیگه واسه چی بود؟
تهیونگ: یک نمی خواستم اولین کسی که بوسیدم لبشو پاک کنه دوم من نگفتم لبتو پاک کنی گفتم توهم دوست داری با من اینکارو کنی منم دوست دار...
وقتی اومد کلمه اخرو بگه فهمید الان چی گفته و سریع حرفشو تموم کرد
ات فهمیده بود تهیونگ بهش یه حس هایی داره گونه هاش قرمز شده بود سریع از اون پوماد به لب تهیونگ هم زد یکمم فوت کرد لبشو توی این مدت سکوت همه جارو فرا گرفته بود و تهیونگ غرق نـگاه به خود ات ولباش بود
ات که از خجالت داشت اب میشد بعد اتمام کارش سریع کیفشو برداشت و با عجله تمام گفت
ات: زود باش کلاس فکر کنم خیلی وقته شروع شده
تهیونگ تازه فهمیده بود دیر کردن اصلا حواسش نبود دکمه هاش بازه و بدو بدو کبفشو برداشت و دنبال ات رفت چند قدم از ات فاصله داشت ولی ات متوجه نبود ات دستشو روی قلبش گزاشته بود تهیونگ با دیدن دستش فهمید ات هم حسی بهش داره
وقتی به کلاس رسیدن ات پشت سرشو نگاه کرد دید تهیونگ با دکمه های باز که بدن تهیونگ رو نشون میداد پشتش وایساده بود دقیقا دم در کلاس بودند
ات شروع کرد دکمه های ات رو بستن که سلنا برای رفتن به سریس بهداشتی اجازه گرفته بود تا درو باز کرد با این صحنه مواجه شد سری تکون داد و سریع درو بست
(ویو داخل کلاس)
استاد: چیشد سلنا؟
سلنا: او استاد هیچی فشار زیادی نداشتم الانم مبحث مهمه بعدن میرم
استاد: از دست تو سلنا
که یهو ات و تهیونگ اومدن داخل. ـ....
دیدگاه ها (۱۴)

پارت 4بیو اتتا در کلاس رو باز کردیم زنگ خوردات: ته میشه کیف...

پارت 5

سلام می خواستم زودتر سال نو رو تبریک بگمولی گفتم زمانی که سا...

پارت دوم

گل وحشی منپارت ۲پدر ات: خفهههه شوووو...دختره ی هرزههه (و یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط