رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما ...
رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما ...
ات: سوپرایز
جیمین چند دقیقه خشکش زد ولی یهو پرید و ات و بغل کرد و بوسش کرد
جیمین :چطوری اومدی (به کره ای )
ات :میشه انگلیسی بگی لطفاً
جیمین :گفتم چطوری اومدی
ات:سوار هواپیما شدم اومدم
جیمین :اعضا ببیننت شکه می شن بیا بریم تو
جیمین ات می بره پیش بچه ها تو سالن
ات:سلام (با صدای بلند)
شوگا :سلام خوبی ؟
ات:مرسی خوبم تو خوبی ؟
شوگا:ممنون منم خوبم
یه نگاه به بچه ها کردم که دهنشون وا بود یهو جونگ کوک گفت
جونگ کوک:سلام ات تویی چطوری اومدی کره ؟واسه چی اومدی؟از کجا آدرس اینجا رو پیدا کردی ؟کی رات داد؟جیمین چرا به ما هیچی نگفتی؟
ات:می شه نفس بگیری و اینکه انگلیسی حرف بزنی
شوگا :بابا ولش کنین تازه اومده بعدم من بهش آدرس دادم
همه باهم :شوگا
یکم حرف زدیم و اینا بعد با جیمین رفتیم تو اتاقش که یهو گوشیش زنگ خورد
داره کره ای حرف میزنه
جیمین :الو عشقم ......خوبی ....ببخشید دستم بنده این دختره از ترکیه اومده بی خبر .....همون که دوست دختر الکیم بود دیگه اگه اسمشو بگم میفهمه ....فردا میام ....باشه بیب ..بای
جیمین :این کمپانی سرویسم کرد (انگلیسی )
ات:چقدر با کمپانی راحت حرف می زنی
جیمین :مگه کره ای بلدی !
ات:نه از بای و بیب گفتنت می گم
جیمین :آهان نه من با منیجرمون خیلی صمیمی یم می گم من باید برم تا کمپانی و بیام مشکلی نداری ؟
ات:نه من می رم پایین پیش بچه ها
جیمین : باشه ممنون
رفتم پایین که همه بودن
جین:میگم واسه چی کاری اومدی کره یعنی کسی رو داری فامیلی چیزی ؟
ات:نه راستش با دوستم اومدم اون انگار یه سری از فامیل هاشون اینجان منم گفتم اون که میاد منم بیام
جین :خوب کردی
جیمین :بچه ها من رفتم
نامجون :کجا ؟(کره ای )
جیمین :پیش سوجین
نامجون:ات ولی می کنی میری پیش اون
جیمین :آره چون ات فقط یه دوست دختر الکی بود سر جرعت و حقیقت بهش پیام دادم مثل اینکه یادتون رفته شوگا گفت
ات: سوپرایز
جیمین چند دقیقه خشکش زد ولی یهو پرید و ات و بغل کرد و بوسش کرد
جیمین :چطوری اومدی (به کره ای )
ات :میشه انگلیسی بگی لطفاً
جیمین :گفتم چطوری اومدی
ات:سوار هواپیما شدم اومدم
جیمین :اعضا ببیننت شکه می شن بیا بریم تو
جیمین ات می بره پیش بچه ها تو سالن
ات:سلام (با صدای بلند)
شوگا :سلام خوبی ؟
ات:مرسی خوبم تو خوبی ؟
شوگا:ممنون منم خوبم
یه نگاه به بچه ها کردم که دهنشون وا بود یهو جونگ کوک گفت
جونگ کوک:سلام ات تویی چطوری اومدی کره ؟واسه چی اومدی؟از کجا آدرس اینجا رو پیدا کردی ؟کی رات داد؟جیمین چرا به ما هیچی نگفتی؟
ات:می شه نفس بگیری و اینکه انگلیسی حرف بزنی
شوگا :بابا ولش کنین تازه اومده بعدم من بهش آدرس دادم
همه باهم :شوگا
یکم حرف زدیم و اینا بعد با جیمین رفتیم تو اتاقش که یهو گوشیش زنگ خورد
داره کره ای حرف میزنه
جیمین :الو عشقم ......خوبی ....ببخشید دستم بنده این دختره از ترکیه اومده بی خبر .....همون که دوست دختر الکیم بود دیگه اگه اسمشو بگم میفهمه ....فردا میام ....باشه بیب ..بای
جیمین :این کمپانی سرویسم کرد (انگلیسی )
ات:چقدر با کمپانی راحت حرف می زنی
جیمین :مگه کره ای بلدی !
ات:نه از بای و بیب گفتنت می گم
جیمین :آهان نه من با منیجرمون خیلی صمیمی یم می گم من باید برم تا کمپانی و بیام مشکلی نداری ؟
ات:نه من می رم پایین پیش بچه ها
جیمین : باشه ممنون
رفتم پایین که همه بودن
جین:میگم واسه چی کاری اومدی کره یعنی کسی رو داری فامیلی چیزی ؟
ات:نه راستش با دوستم اومدم اون انگار یه سری از فامیل هاشون اینجان منم گفتم اون که میاد منم بیام
جین :خوب کردی
جیمین :بچه ها من رفتم
نامجون :کجا ؟(کره ای )
جیمین :پیش سوجین
نامجون:ات ولی می کنی میری پیش اون
جیمین :آره چون ات فقط یه دوست دختر الکی بود سر جرعت و حقیقت بهش پیام دادم مثل اینکه یادتون رفته شوگا گفت
۹.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.