رمان فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما


کل حرف جیمین و نامجون کره ای بود و ات فهمید و نتونست جلو خودشو بگیره
ات:واقعا فکر نمی کردم همچین آدم پستی باشی (به کره ای گفت )
جیمین :چی ؟
ات:ازت متنفرم
رفت اتاقش چمدونش هتل بود پس گوشیش رو برداشت داشت می رفت که
شوگا:ات
ات :بله
شوگا :من واقعا متاسفم
از زبون جیمین رفتم خونه سوجین سوپرایزش کنم رفتم دیدم با برادرش داره حرف میزنه(اسم برادرش یوجین)
یوجین : چرا تمومش نمیکنی ؟
سوجین :چی بگم بگم بیا با من ازدواج کن ؟
یوجین :چرا نمی فهمی اگه این کارو نکنی میریم زندان
سوجین آخه تو سر جیمین شرط بستی چرا من؟
یوجین :چون توهم امضا کردی
جیمین :حالا میفهمم ات از تو بهتر بود
سوجین :جیمین
جیمین :اسم منو به زبونت نیار(با داد)
و رفت زنگ زد به تهیونگو و ماجرا رو گفت
تهیونگ:داداشم ریدی بدم ریدی جیمین :ات رفت ؟
تهیونگ:آره انتظار نداشتی که وایسه
جیمین :حالا چیکار کنم؟
تهیونگ :نمی دونم بیا خونه یه فکری می کنیم
از زبون ات رفتم هتل که که لارا جلوم سبز شد(لارا اسم دوستشه )
لارا :چه زود اومدی
ات:لارا (با گریه )
لارا :چی شده؟
ماجرا رو تعریف کردم
لارا :من می‌دونم با اون پسره ی .......ولش کن محل‌ نده انگار اتفاقی نیفتاده خودتو خوشحال نشون بده
دیدگاه ها (۱)

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال میشه اما ..سه هفته بعد سه ه...

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال میشه اما ....شوگا ویو دیدم ...

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما ...ات: سوپرایزجیم...

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوش حال میشه اما ..سلام من ات هستم...

خون آشام من My vampire 🦇 Part 15ات: پدرسگ عنتر بزنم بمیره ای...

خون آشام من My vampire 🦇 part18ویو ات یهو درو زدن رفتم درو ب...

خون آشام من My vampire 🦇 part16 ات. نه جیمین پس جمع نمیکنی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط