Part40
#Part40
#هلیا
- بفرمایید سوار شید آقا علیهان
و بعد دستمو گرفت و باسرعت حرکت کرد ...
چه عصبی !
- چته تو چرا یهو رم کردی دستم کند !
- ساکت !
درو بهم میکوبه و خودش میخواد رانندگی کنه !
- بیست دیقه پیش گفتی امادم الان میام
گفتم برو تو ماشین منتظرم بمون !
واسه چی جلو اون لاشی وایسادی تا یه غلطی بکنه ؟!
- پسر خوب کار خواصی نکرد اونا با فرهنگ ما ایرانیا و غیرتشون ! آشنا نیستن !
- من اون هرز***ه هارو میشناسم ! خیلی خوب هم با فرهنگ و غیرت ما اشنان ! کم کمش از نوجوونی تو ایران رفت و آمد داشته !
باباشم مث خودشه
دیگه نبینم تو این ده روزی که سرخر مون شدن به غیر از موارد نیاز جلوشون آفتابی بشی!
فهمیدی ؟
- باش
#یاشار
پامو روی پدال فشار دادم .
بق کرده به در ماشین چسبیده بود ...
دست خودم نبود که با یادآوری اون اتفاق اینطور میشدم و البته که ... کارش درست نبود !
- به در نچسب باز میشه
- حواسم هست
- که وقتی در باز شد و داشتی می افتادی
جیغ بزنی نه ؟
- اصلا میخوام پرت بشم پایین .
اخمی که با حرفش رو صورتم نشست
دست خودم نبود .
۲ ساعت بعد ....
رسیدیم دربند
خرید هاشونو کردن و الان توی رستوران واسه خوردن شام بودیم .
#هلیا
پیش یاشار نشسته بودم بش از اندازه حواسش بهم بود ...
با کلافه گی از اینکه مدام نگاهم میکنه و هر چی میخوام بهم میده و جای من جواب میده سرم به سمت مخالف چرخوندم ولی با دیدن فردی که نشسته بود و خستگی از سرو روش میبارید
چنان ذوقی کردم که از من بعید بود ...
عه عه عه بد دهن شده هاا
یعنی کیو دید؟
#هلیا
- بفرمایید سوار شید آقا علیهان
و بعد دستمو گرفت و باسرعت حرکت کرد ...
چه عصبی !
- چته تو چرا یهو رم کردی دستم کند !
- ساکت !
درو بهم میکوبه و خودش میخواد رانندگی کنه !
- بیست دیقه پیش گفتی امادم الان میام
گفتم برو تو ماشین منتظرم بمون !
واسه چی جلو اون لاشی وایسادی تا یه غلطی بکنه ؟!
- پسر خوب کار خواصی نکرد اونا با فرهنگ ما ایرانیا و غیرتشون ! آشنا نیستن !
- من اون هرز***ه هارو میشناسم ! خیلی خوب هم با فرهنگ و غیرت ما اشنان ! کم کمش از نوجوونی تو ایران رفت و آمد داشته !
باباشم مث خودشه
دیگه نبینم تو این ده روزی که سرخر مون شدن به غیر از موارد نیاز جلوشون آفتابی بشی!
فهمیدی ؟
- باش
#یاشار
پامو روی پدال فشار دادم .
بق کرده به در ماشین چسبیده بود ...
دست خودم نبود که با یادآوری اون اتفاق اینطور میشدم و البته که ... کارش درست نبود !
- به در نچسب باز میشه
- حواسم هست
- که وقتی در باز شد و داشتی می افتادی
جیغ بزنی نه ؟
- اصلا میخوام پرت بشم پایین .
اخمی که با حرفش رو صورتم نشست
دست خودم نبود .
۲ ساعت بعد ....
رسیدیم دربند
خرید هاشونو کردن و الان توی رستوران واسه خوردن شام بودیم .
#هلیا
پیش یاشار نشسته بودم بش از اندازه حواسش بهم بود ...
با کلافه گی از اینکه مدام نگاهم میکنه و هر چی میخوام بهم میده و جای من جواب میده سرم به سمت مخالف چرخوندم ولی با دیدن فردی که نشسته بود و خستگی از سرو روش میبارید
چنان ذوقی کردم که از من بعید بود ...
عه عه عه بد دهن شده هاا
یعنی کیو دید؟
۱.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.