رمان پرستار بچه من 💗✨
رمان پرستار بچه من 💗✨
خواستم سوپرایزتون کنم چندا پارت بدون شرط بزارم✨🌈ببینید من چقدر خوبم کیف کنید
تق تق تق
آنچه گذشت⬆️
جیمین: کیه
جیون: منم
جیمین: بیا تو
جیون: خب خب مامان گلم چطوره؟
ملیس: چ چی😮 م مامان؟
جیمین: بلع سرکار خانم میشن مامان اقا جیون
ملیس:🥺❤️ اوخی
جیمین: ببینم جیونتو فال گوش فایستادن بودی؟
جیون:😁عممم عمممم بله
جیمین: بخاطر این کارت تنبی میش۰۰۰۰
ملیس: عع نه
جیمین: چرا؟
ملیس: اینبارو ببخش دیگه
جبمین: نیمشع
ملیس: ترو خدا
جیمین: جیون رو تنبی نمیکنم
ملیس:, مرسییییی🥺🌈
جیمین: بجاش ترو تنبی میکنم بیبی گرل😈
ملیس: چ چی😐
جیمین: بله سرکار خانم
جیون: بهتر من برم 🤤😈
جیمین: اهم با نظرت موافقم
جیمین: خب خب خب خانم ملیس بریم توی کار
ملیس: چ چه کاری؟
جیمین: خدا میفهمی
ملیس:, جیمین پراهنشو کند و نزدیکم شد ( بچه ها اینجا اصمات خدتون به فکرین😈)
ملیس: بد از تنبی هی که جیمین کرد وسط کار بادی گاردش آمد تو و انگار ی اتفاقی پیش آمد بود که جیمین گفت
جیمین: باش برو بیرون
بادی گارد: چشم
ملیس:, جیمین همینجوری که روم خیمه زد بود گونمو بوسید و گفت بیب من امشب دیر میام خونه و اینکه هرجا خواستی برو
ملیس: باش
جیمین: رفتم به بینم مشکل چیه به کای که دوست صمیمیم بود گفتم مراقب ملیس باش
ملیس: یکم دراز کشیدم زیر شکمم در میکرد که گوشیم زنگ خورد
زنگگگ زنگگگگ
ملیس: دیدم کمند هستش
ملیس: سلام کمند خوبی؟
کمند: پدر صگ بی فانوس کجایی ؟ خونه نیستی ؟
ملیس: اهااا داستانش موفصله خب کاری داشتی
کمند: عااا بدن بگو داستانشو امشب میلی بار؟
ملیس: نه حال ندارم
کمند: ترو خدااااا خواعش میکنمممم عاجی جونمممم🥺🥺( لفظ شیرین زبونی)
ملیس: اوففف باش لکیشن بده
کمند: اخخخخ جونننن باش
خواستم سوپرایزتون کنم چندا پارت بدون شرط بزارم✨🌈ببینید من چقدر خوبم کیف کنید
تق تق تق
آنچه گذشت⬆️
جیمین: کیه
جیون: منم
جیمین: بیا تو
جیون: خب خب مامان گلم چطوره؟
ملیس: چ چی😮 م مامان؟
جیمین: بلع سرکار خانم میشن مامان اقا جیون
ملیس:🥺❤️ اوخی
جیمین: ببینم جیونتو فال گوش فایستادن بودی؟
جیون:😁عممم عمممم بله
جیمین: بخاطر این کارت تنبی میش۰۰۰۰
ملیس: عع نه
جیمین: چرا؟
ملیس: اینبارو ببخش دیگه
جبمین: نیمشع
ملیس: ترو خدا
جیمین: جیون رو تنبی نمیکنم
ملیس:, مرسییییی🥺🌈
جیمین: بجاش ترو تنبی میکنم بیبی گرل😈
ملیس: چ چی😐
جیمین: بله سرکار خانم
جیون: بهتر من برم 🤤😈
جیمین: اهم با نظرت موافقم
جیمین: خب خب خب خانم ملیس بریم توی کار
ملیس: چ چه کاری؟
جیمین: خدا میفهمی
ملیس:, جیمین پراهنشو کند و نزدیکم شد ( بچه ها اینجا اصمات خدتون به فکرین😈)
ملیس: بد از تنبی هی که جیمین کرد وسط کار بادی گاردش آمد تو و انگار ی اتفاقی پیش آمد بود که جیمین گفت
جیمین: باش برو بیرون
بادی گارد: چشم
ملیس:, جیمین همینجوری که روم خیمه زد بود گونمو بوسید و گفت بیب من امشب دیر میام خونه و اینکه هرجا خواستی برو
ملیس: باش
جیمین: رفتم به بینم مشکل چیه به کای که دوست صمیمیم بود گفتم مراقب ملیس باش
ملیس: یکم دراز کشیدم زیر شکمم در میکرد که گوشیم زنگ خورد
زنگگگ زنگگگگ
ملیس: دیدم کمند هستش
ملیس: سلام کمند خوبی؟
کمند: پدر صگ بی فانوس کجایی ؟ خونه نیستی ؟
ملیس: اهااا داستانش موفصله خب کاری داشتی
کمند: عااا بدن بگو داستانشو امشب میلی بار؟
ملیس: نه حال ندارم
کمند: ترو خدااااا خواعش میکنمممم عاجی جونمممم🥺🥺( لفظ شیرین زبونی)
ملیس: اوففف باش لکیشن بده
کمند: اخخخخ جونننن باش
۱۲.۹k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.