پارت33
پارت33
#زندگی_باتو
جیمین:بیا اینو بپوش برات اتوش کردم
ا. ت:اووو چه جنتلمنننننن
جیمین:بله دیگه
گفتی دلت درد میکنه
صبحونه ام رو میزه آماده شو
صبحونه بخور
بیا تو ماشین
من میرم پیشه بچه ها
ا. ت:نه نرو
باید باهم بریم
نا سلامتی ما رلیم
به زودی زنو شوهریم
جیمین:درسته
(خب ا. ت آماده شد صبحونشم خورد)
جیمین:بریم؟
ا. ت:وایسا
بیا اینجا باید از یه عطر بزنیم
جیمین:خنده*
ا. ت:خب بریم دیگه
دستشو گرفتم رفتیم
ا. ت جیمین:سلام بچه ها
بچه ها :سلام
تهیونگ:خب بریم دیگه
(در سیاره آبی)
ا. ت:وای چقدر نازه
عه جونگکوووووووک بیییا
جونگکوک:بلی ا. ت خانوم
ا. ت:اینو بیین
شبیه توعه
جونگکوک:این به این زششششتی
ا. ت:خب مث توعه دیگه
جونگکوک:واقعا که
جیمین:بس کنید دیگه بچه ها(با خنده)
بعد از ساعت ها کشت گذار
رفتیم شام بخوریم
جیمین:ا. ت بیا اینجاا بشین
ا. ت:اوکی
(در ذهن ا. ت:جونگکوک تنها مونده اونجا)
جونگکوک توعم بیا اینجا بشیین
جونگکوک:چی. کی.من؟
خب اومدم
تهیونگ:راستی بچه ها فردا صبح راه میوفتیم
همه باهم:اوکی خوبه
و رفتن خونه*
ا. ت:آخيش مردمم خسته ام
پاهام درد گرفتن
جیمین:قراره درد بیشتری بکشی
ا. ت:عی خداااا نههههههههههههه
جیمین:مگه بچه. نمیخوایی؟
قراره تا رسیدیم فرداش عروسی بگیریییم
ا. ت:خب کی قبل عروسی بچه داره
جیمین:ما
ا. ت:منطقیه
جیمین:خب پسسسس
ا. ت:فاتحمم بخون
(دیگه بقیش با خودتون)
لایک هاتون فراموش نشه
#زندگی_باتو
جیمین:بیا اینو بپوش برات اتوش کردم
ا. ت:اووو چه جنتلمنننننن
جیمین:بله دیگه
گفتی دلت درد میکنه
صبحونه ام رو میزه آماده شو
صبحونه بخور
بیا تو ماشین
من میرم پیشه بچه ها
ا. ت:نه نرو
باید باهم بریم
نا سلامتی ما رلیم
به زودی زنو شوهریم
جیمین:درسته
(خب ا. ت آماده شد صبحونشم خورد)
جیمین:بریم؟
ا. ت:وایسا
بیا اینجا باید از یه عطر بزنیم
جیمین:خنده*
ا. ت:خب بریم دیگه
دستشو گرفتم رفتیم
ا. ت جیمین:سلام بچه ها
بچه ها :سلام
تهیونگ:خب بریم دیگه
(در سیاره آبی)
ا. ت:وای چقدر نازه
عه جونگکوووووووک بیییا
جونگکوک:بلی ا. ت خانوم
ا. ت:اینو بیین
شبیه توعه
جونگکوک:این به این زششششتی
ا. ت:خب مث توعه دیگه
جونگکوک:واقعا که
جیمین:بس کنید دیگه بچه ها(با خنده)
بعد از ساعت ها کشت گذار
رفتیم شام بخوریم
جیمین:ا. ت بیا اینجاا بشین
ا. ت:اوکی
(در ذهن ا. ت:جونگکوک تنها مونده اونجا)
جونگکوک توعم بیا اینجا بشیین
جونگکوک:چی. کی.من؟
خب اومدم
تهیونگ:راستی بچه ها فردا صبح راه میوفتیم
همه باهم:اوکی خوبه
و رفتن خونه*
ا. ت:آخيش مردمم خسته ام
پاهام درد گرفتن
جیمین:قراره درد بیشتری بکشی
ا. ت:عی خداااا نههههههههههههه
جیمین:مگه بچه. نمیخوایی؟
قراره تا رسیدیم فرداش عروسی بگیریییم
ا. ت:خب کی قبل عروسی بچه داره
جیمین:ما
ا. ت:منطقیه
جیمین:خب پسسسس
ا. ت:فاتحمم بخون
(دیگه بقیش با خودتون)
لایک هاتون فراموش نشه
۵.۲k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.