پارت
پارت ۱۸
اون شب اصلا نتونستم بخوابم.همش توی اتاقم راه میرفتم و نگاهم روی پلاستیک پر از شیشه قفل شده بود.
هنوز باور نمیکردم که باید چیکار کنم.ارمان چجوری ظاهر میشد و چی ازم میخواست.نمیدونم...
تو سرم پر از سوال بود.سوالای عجیبی که هیچکس جز ارمان جوابی براشون نداشت.
کم کم نور خورشید روی تختم افتاد.وقتی به ساعت نگاه کردم نزدیک هفت بود.ساعت نه کلاس داشتم و وقتی از جلوی اینه رد شدم از دیدن قیافه ی خودم وحشت کردم.
چشمام به شدت قرمز بودن و صورتم باد کرده بود.
به هر حال باید دو ساعت دیگه سر کلاس باشم.وسایلمو جمع کردم و رفتم حموم.
اب گرم که روی پوستم میریخت حالمو بهتر میکرد.
توی اینه به خودم نگاهی انداختم.پف صورتم بهتر شده بود و قرمزی چشمام کمتر.
خواستم پلیورمو تنم کنم که چیزی توجهمو جلب کرد.روی کتفم یه لکه ی سیاه بود.اخمی کردمو برگشتم تا بهتر بتونم ببینمش.به اینه نزدیک تر شدم.
لکه نبود.مثل خالکوبی بود.یه چیزی شبیه...شبیه خورشید بود.یه خورشید نصفه...
پ.ن:ساعت ۳ صبه😑 ❤
اون شب اصلا نتونستم بخوابم.همش توی اتاقم راه میرفتم و نگاهم روی پلاستیک پر از شیشه قفل شده بود.
هنوز باور نمیکردم که باید چیکار کنم.ارمان چجوری ظاهر میشد و چی ازم میخواست.نمیدونم...
تو سرم پر از سوال بود.سوالای عجیبی که هیچکس جز ارمان جوابی براشون نداشت.
کم کم نور خورشید روی تختم افتاد.وقتی به ساعت نگاه کردم نزدیک هفت بود.ساعت نه کلاس داشتم و وقتی از جلوی اینه رد شدم از دیدن قیافه ی خودم وحشت کردم.
چشمام به شدت قرمز بودن و صورتم باد کرده بود.
به هر حال باید دو ساعت دیگه سر کلاس باشم.وسایلمو جمع کردم و رفتم حموم.
اب گرم که روی پوستم میریخت حالمو بهتر میکرد.
توی اینه به خودم نگاهی انداختم.پف صورتم بهتر شده بود و قرمزی چشمام کمتر.
خواستم پلیورمو تنم کنم که چیزی توجهمو جلب کرد.روی کتفم یه لکه ی سیاه بود.اخمی کردمو برگشتم تا بهتر بتونم ببینمش.به اینه نزدیک تر شدم.
لکه نبود.مثل خالکوبی بود.یه چیزی شبیه...شبیه خورشید بود.یه خورشید نصفه...
پ.ن:ساعت ۳ صبه😑 ❤
- ۱.۹k
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط