پارت

پارت5

ویو ات

انگار اصلا متوجه من نشد... چهار تامون داشتیم بهش نگاه میکردیم... رفت سمت اشپز خونه...

ویو شوگا

با روب دوشام اومدم پایین... بچه ها یه جوری بهم نگاه میکردن... منم احساس میکردم یکی بینمونه... رفتم توی آشپزخونه تا اب بخورم... همزمان که اب میخوردم به بچه ها نگاه میکردم... ای وای یادم رفته بود ات هم پیشمونه... من با این وضع به سرعت ولی جوری که ضایع نشه رفتم بالا توی اتاقم

__________
ببخشید اگه خیلی کمه قول میدم بیشتر بزارم...
دیدگاه ها (۰)

بچه ها وایب شوگا توی فیک شبیه اینه🍁

پارت 17ویو جیمینلباس هامو عوض کردم و بی سر و صدا رفتم پاین ت...

پارت4ویو نویسندههیت دادن به ات اروم اروم شروع شد... خبر اینک...

پارت بعدی فیک اسیر لبخندت شدمو بزارم؟

عشق چیز خوبیه پارت ۹صبح روز بعد ویو اتبا درد بدی از خواب پاش...

نام فیک: عشق مخفیPart: 34ویو ات*یکساعت طول کشید امتحانمو داد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 35ویو ات*میز به همون صورتی که چینده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط