چندپارتی ازتهیونگ
چندپارتیازتهیونگ
شاتشیشم(اخر)
ات ـ منـ..ـظورت چیه؟
تهیونگ ـ همون ک خودت میدونی*خمار*
( بقیهش با ذهن منحرفتون)
ات ـ تهیونگگ..هقق کصافتت*گریه*
یونتان ـ هااپپپ
ات ـ جیخخخخخ..برو بیرون لختممم
تهیونگ ـ ودف..یونتان ک نمیدونه چی ب چیه😂
ات ـ اهم..تو نگا نکنننن
تهیونگ ـ منکه همهچیتو دیدم
ات ـ مرضضض گمشو بیرونننن*داد*
تهیونگ ـ (گرخید😂)
۱ماهبعد
تهیونگ ـ ات اماده ای؟
ات ـ تهیونگ..استرس دارم
تهیونگ ـ از هیچی نترس،باشه؟
ات ـ با..شه
دکتر ـ پارک ات ب بخش عمل(نمیدونستم چی بنویسم😂)
تهیونگ ـ دیگه باید بری،فایتینگ*بغض،لبخند*
ات ـ خودافظ،ب یونتان سلام برسون♡
تهیونگ ـ چش،مواظب خودت باشه بیبیم♡:)
تهیونگویو
خیلی استرس دارم،امیدوارم ب خوبی یش بره عمل ات.
۳ ساعت بعد
چرا ات رو نمیارن؟ دیگه دارم نگران میشم.
ک یکدفعه دکتر اومد بیرون
تهیونگ ـ دکتر حالش چطوره؟
دکتر ـ متاسفیم..
تهیونگ ـ ینی چی؟
دکتر ـ متاسفیم..ولی عمل...
تهیونگ ـ عمل چییی
دکتر ـ با موفقیت ب پایان رسید😂
تهیونگ ـ مگه من مسخره ی توام مسخرهه؟
دکتر ـ اهم سس خوردم،بای
(از بیمارستان اومدن بیرون)
ات ـ تهیونگ..
تهیونگ ـ جونم عشقم؟
ات ـ الان حالم خوب شده؟درسته؟
تهیونگ ـ اره...اخخخ(مثلا نشست زمین)
ات ـ چیشددد،خوبیی..حالت خوبههه؟
تهیونگ ـ(انگشترشو در آورد) عشقم،میشه تا عبد مال من بشی؟
ات ـ هقق..ارهه
(همو بغل میکنن)
۵ سال بعد
از زبان ات
توی این پنج سال ما باهم ازدواج کردیم،بچه دارم شدیم اونم سه قلو!(ماشالا😂)
سه تا دختر خوشگل ب اسمای: یونا، بورا، یونجــ...
یونجی ـ یااااا یونا این برای منههه!
یونا ـ گوه نخوررر
بورا ـ میشه خفه شینننن؟*داد*
ات ـ مگه بی پدر ماررین داد میزنین؟*عربده*
تهیونگ ـ چخبرههههه*فراتر از عربده*
ــ
قصه ی ما ب سر رسید
عزرائیل ب ات نرسید😂
افسانه ها مبگن هنو دارن دادو بیداد میکنن😂😂
ساری اگه بد شود😂🌚
شاتشیشم(اخر)
ات ـ منـ..ـظورت چیه؟
تهیونگ ـ همون ک خودت میدونی*خمار*
( بقیهش با ذهن منحرفتون)
ات ـ تهیونگگ..هقق کصافتت*گریه*
یونتان ـ هااپپپ
ات ـ جیخخخخخ..برو بیرون لختممم
تهیونگ ـ ودف..یونتان ک نمیدونه چی ب چیه😂
ات ـ اهم..تو نگا نکنننن
تهیونگ ـ منکه همهچیتو دیدم
ات ـ مرضضض گمشو بیرونننن*داد*
تهیونگ ـ (گرخید😂)
۱ماهبعد
تهیونگ ـ ات اماده ای؟
ات ـ تهیونگ..استرس دارم
تهیونگ ـ از هیچی نترس،باشه؟
ات ـ با..شه
دکتر ـ پارک ات ب بخش عمل(نمیدونستم چی بنویسم😂)
تهیونگ ـ دیگه باید بری،فایتینگ*بغض،لبخند*
ات ـ خودافظ،ب یونتان سلام برسون♡
تهیونگ ـ چش،مواظب خودت باشه بیبیم♡:)
تهیونگویو
خیلی استرس دارم،امیدوارم ب خوبی یش بره عمل ات.
۳ ساعت بعد
چرا ات رو نمیارن؟ دیگه دارم نگران میشم.
ک یکدفعه دکتر اومد بیرون
تهیونگ ـ دکتر حالش چطوره؟
دکتر ـ متاسفیم..
تهیونگ ـ ینی چی؟
دکتر ـ متاسفیم..ولی عمل...
تهیونگ ـ عمل چییی
دکتر ـ با موفقیت ب پایان رسید😂
تهیونگ ـ مگه من مسخره ی توام مسخرهه؟
دکتر ـ اهم سس خوردم،بای
(از بیمارستان اومدن بیرون)
ات ـ تهیونگ..
تهیونگ ـ جونم عشقم؟
ات ـ الان حالم خوب شده؟درسته؟
تهیونگ ـ اره...اخخخ(مثلا نشست زمین)
ات ـ چیشددد،خوبیی..حالت خوبههه؟
تهیونگ ـ(انگشترشو در آورد) عشقم،میشه تا عبد مال من بشی؟
ات ـ هقق..ارهه
(همو بغل میکنن)
۵ سال بعد
از زبان ات
توی این پنج سال ما باهم ازدواج کردیم،بچه دارم شدیم اونم سه قلو!(ماشالا😂)
سه تا دختر خوشگل ب اسمای: یونا، بورا، یونجــ...
یونجی ـ یااااا یونا این برای منههه!
یونا ـ گوه نخوررر
بورا ـ میشه خفه شینننن؟*داد*
ات ـ مگه بی پدر ماررین داد میزنین؟*عربده*
تهیونگ ـ چخبرههههه*فراتر از عربده*
ــ
قصه ی ما ب سر رسید
عزرائیل ب ات نرسید😂
افسانه ها مبگن هنو دارن دادو بیداد میکنن😂😂
ساری اگه بد شود😂🌚
۱۲.۸k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.