رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت⁹ :)
آره آره حتمن بهش بگین همین الان بیاد
همه زدیم زیر خنده و خلاصه ، برگشتم و به امیر و رونیکا گفتم: خب بیاید بریم یه شهر بازی بدوییددد
رونیکا_ببخشید مری جونم من نمیتونم بیام
مری_ گو نخور تو نیای منم نمیرم
خلاصه با کلی التماس رفتیم شهربازی رفتیم بلیط بگیریم که امیر جلو رفت وقتی آقای بلیط فروش منو دید گفت: عه دریا خانوم چه خبر از این ورا.
مری"
وای بدبخ شدم آبروم رفت این چرا اینجوری کرد مرتیکه اشغااللل چرا اسم واقعی مو میمیناله نباید کسی اسممو میفهمید . با حالت فوش بهش گفتم: دریا؟ دریا کیه چیمیگی من مری عم
مرتیکه گف: دریا خانوم تویی دیگ با دوست رونیکا میومدی کلاس زبان ، 2 ماه نیومدی نگرانت شدم وقتی که زنگ زدمم گفتی اسممو عوض کردم شده مری لطفا دیگ دریا صدام نکن
مری"
داشتم از خجالت آب میشدم ولی رونیکا اسممو میدونست چون از بچگی باهام بود از پشت یه ویشگونم گرف گف آبروت رف در همین حین امیر برگشت بهم گفت: این مرتیکه چیمیگه دریا کیه؟
گفتم : امیر صب کن بهت توضیح میدم،
_چیو دقیقن؟ این که از احساساتم سو افتاده کردی؟ اسمتو جا زدی مری تا عاشقت شم؟
+میدونی چیه امیر؟ نکنه تو برا اسمم باهام بودی ؟ پشمام تو چقد دیونه هستی ودوم مری عاشق اسم طرف میشه؟
_من میرم
داشت میرفت که دستشو گرفتم و گفتم . خواهش میکنم امیر نرو دیونه بازی در نیار ببخشید باشه دیگ گو بخورم کلمه مری رو زبونم بیارم این آخرین باری بود که گفتم خواهش میکنم
_ میدونی چیه عاشق اسمت شدم دریای چشمام.
ادامه .....💓🗿
فصل ¹؛ پارت⁹ :)
آره آره حتمن بهش بگین همین الان بیاد
همه زدیم زیر خنده و خلاصه ، برگشتم و به امیر و رونیکا گفتم: خب بیاید بریم یه شهر بازی بدوییددد
رونیکا_ببخشید مری جونم من نمیتونم بیام
مری_ گو نخور تو نیای منم نمیرم
خلاصه با کلی التماس رفتیم شهربازی رفتیم بلیط بگیریم که امیر جلو رفت وقتی آقای بلیط فروش منو دید گفت: عه دریا خانوم چه خبر از این ورا.
مری"
وای بدبخ شدم آبروم رفت این چرا اینجوری کرد مرتیکه اشغااللل چرا اسم واقعی مو میمیناله نباید کسی اسممو میفهمید . با حالت فوش بهش گفتم: دریا؟ دریا کیه چیمیگی من مری عم
مرتیکه گف: دریا خانوم تویی دیگ با دوست رونیکا میومدی کلاس زبان ، 2 ماه نیومدی نگرانت شدم وقتی که زنگ زدمم گفتی اسممو عوض کردم شده مری لطفا دیگ دریا صدام نکن
مری"
داشتم از خجالت آب میشدم ولی رونیکا اسممو میدونست چون از بچگی باهام بود از پشت یه ویشگونم گرف گف آبروت رف در همین حین امیر برگشت بهم گفت: این مرتیکه چیمیگه دریا کیه؟
گفتم : امیر صب کن بهت توضیح میدم،
_چیو دقیقن؟ این که از احساساتم سو افتاده کردی؟ اسمتو جا زدی مری تا عاشقت شم؟
+میدونی چیه امیر؟ نکنه تو برا اسمم باهام بودی ؟ پشمام تو چقد دیونه هستی ودوم مری عاشق اسم طرف میشه؟
_من میرم
داشت میرفت که دستشو گرفتم و گفتم . خواهش میکنم امیر نرو دیونه بازی در نیار ببخشید باشه دیگ گو بخورم کلمه مری رو زبونم بیارم این آخرین باری بود که گفتم خواهش میکنم
_ میدونی چیه عاشق اسمت شدم دریای چشمام.
ادامه .....💓🗿
۲.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.