ازدواج سوری پارت

ازدواج سوری پارت 39

ویو ناجینا

هرچی زنگ گوشیه ات میزدم جواب نمیداد زنگ تهیونگ زدم جواب داد

ـ الو تهیونگ
ته ـ ناجینا اتفاقی افتاده؟!
ـ ات گوشیو جواب نمیده
ته ـ یعنی چی؟!
ـ جواب نمیده همش در دسترس نیست
ته ـ باشه تو اروم باش من پیداش میکنم
ـ باشه فقط هرچه زود تر میترسم بلای سر خودش اورده باشه
ته ـ باشه اروم باش فعلا قطع کن

گوشیو قطع کردم

ـ اخخخ ات خدا بگم چیکارت نکنن

ویو تهیونگ

زنگ ات زدم دیدم جواب نمیده برای بار دوم زنگ زدم دیدم به خانمی جواب داد

+الو بفرمایید؟
ـ ببخشید این گوشیه زنمه میتونم بپرسم الان کجا گوشی رو پیدا کردید؟
+ ما همسر خانم کیم ات هستید؟!
ـ بله من همسرشم
+خب خانم ات حالشون بد شده و الان بیمارستانن
ـ کدوم بیمارستان؟!
+بیمارستان ــــــــــــ
ـ ممنون

گوشیو قطع کردم و حرکت کردم سمت بیمارستان بعد از چند دقیقه رسیدم اونجا رفتم سمت صندوق دار

ـ سلام
+بفرمایید؟
ـ یه نگاهی میندازید ببینید کسی به نام کیم ات انجاست؟
+بله چند لحظه


دو سه دقیقه صبر کردم

+همسر خانم کیم هستید؟!
ـ بله همسرشم
+خب تا بیست چهار ساعت نباید نزدیکشون باشید وگرنه یه کی دست هاشون رو از دست میدن
ـ میتونم با دکترشون صحبت کنم؟!
+بله طبقه پنج سمت راست اولین اتاق
دیدگاه ها (۱)

ازدواج سوری پارت 40ویو تهیونگ رفتم پیش دکتر ات سلام دکتر من ...

ازدواج سوری پارت 41ادامه ویو تهیونگ ـ ببخشید میشه هزینه اتاق...

ازدواج سوری پارت 38از اونجا زدم بیرون حالم خوب نبود زنگ ناجی...

دوستان بیعضیا اهنگ تیزر رو میخواستن منم از روی یه کیلیپ برش ...

رمان افسر پلیس پارت ¹ویو ته خیلی خسته شده بودم چن ساعتی بود ...

پارت ۲۸ فیک دور اما آشنا

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط