ازدواج سوری پارت 41
ازدواج سوری پارت 41
ادامه ویو تهیونگ
ـ ببخشید میشه هزینه اتاق 3535 رو بگید؟
+بزارید چک کنم
یه مین بعد
+ اتاق 3535 از قبل تصفیه شده
ـ یعنی چی؟
+اینجا نوشته شده که از قبل حصاب شده
ـ میشه فرم اتاق 3535رو ببینم؟!
+ بله بفرمایید
فرمو بهم داد دیدم حتی سنش و اسمش نوشته شده اما نسبت رو ننوشته
ـ یعنی کی میتونه باشه؟
+بله؟!
ـ با شما نبودم
فرمو بهش تحویل دادم و رفتم پیش ات دیدم دکتر رفته پیشش
ات ـ ته چشید کارارو انجام دادی؟!
چیزی به بچه ها نگفتم
ـ اره انجام دادم میتونی اماده شی
ویو ات
دکتر ـ بخواب یه نگاهی دیگه به چشمات بندازم
ـ باشه
دراز کشیدم یه نگاهی به چشمام انداخت مث اینکه یچیزی توجهشو جلب کرده بود
دکتر ـ به چیزی حساسیت نداری؟!
یه زره فک کردم فهمیدم به ریمل حساسیت دارم
ـ خب، چشمام به ریمل واکنش نشون میده بخصوص مارک......
دکتر ـ اخرین بار کی ریمل زدی؟!
شبی که قرار بود بریم مهمونی زدم
ـ فک کنم شنبه برای یه مهمونی زدم
دکتر ـ سعی کن زیاد نزنی
ـ باشی ولی چرا؟!
ناجینا ـ عزیزم هرچی دکتر گفت باید بگی چشم
ـ باشه، چشم دکتر
دکتر ـ خب میتونی بری
ـ واقعا؟!
دکتر ـ اوهوم
ـ کامسامیدااا
دکتر ـ انجام وظیفه بود
دکتر رفت لباسای خودمو پوشیدم و رفتیم جلوی در
دیدم موتورم پارکه
ـ اون مردی که منو نجات داده واقعا مهربون بوده
جیمین ـ چطور؟!
ـ اخه موتورم اونجا پارکه
ته ـ باشه تو با ماشین جیمین و ناجینا برو منم متروتو میارم
ناجینا ـ خب ماشین خودت میمونه
جیمین ـ تازه منو ناجسنا باید بریم شرکت
ـ خب در نتیجه ته با ماشین خودت میای منم با موتورم میام
ته ـ میترسم سر گیجه بگیری بخوری زمین
یه چرخی دور خودم زدم
ـ ببین من خوبم
ته ـ از قیافت معلومه
ادامه ویو تهیونگ
ـ ببخشید میشه هزینه اتاق 3535 رو بگید؟
+بزارید چک کنم
یه مین بعد
+ اتاق 3535 از قبل تصفیه شده
ـ یعنی چی؟
+اینجا نوشته شده که از قبل حصاب شده
ـ میشه فرم اتاق 3535رو ببینم؟!
+ بله بفرمایید
فرمو بهم داد دیدم حتی سنش و اسمش نوشته شده اما نسبت رو ننوشته
ـ یعنی کی میتونه باشه؟
+بله؟!
ـ با شما نبودم
فرمو بهش تحویل دادم و رفتم پیش ات دیدم دکتر رفته پیشش
ات ـ ته چشید کارارو انجام دادی؟!
چیزی به بچه ها نگفتم
ـ اره انجام دادم میتونی اماده شی
ویو ات
دکتر ـ بخواب یه نگاهی دیگه به چشمات بندازم
ـ باشه
دراز کشیدم یه نگاهی به چشمام انداخت مث اینکه یچیزی توجهشو جلب کرده بود
دکتر ـ به چیزی حساسیت نداری؟!
یه زره فک کردم فهمیدم به ریمل حساسیت دارم
ـ خب، چشمام به ریمل واکنش نشون میده بخصوص مارک......
دکتر ـ اخرین بار کی ریمل زدی؟!
شبی که قرار بود بریم مهمونی زدم
ـ فک کنم شنبه برای یه مهمونی زدم
دکتر ـ سعی کن زیاد نزنی
ـ باشی ولی چرا؟!
ناجینا ـ عزیزم هرچی دکتر گفت باید بگی چشم
ـ باشه، چشم دکتر
دکتر ـ خب میتونی بری
ـ واقعا؟!
دکتر ـ اوهوم
ـ کامسامیدااا
دکتر ـ انجام وظیفه بود
دکتر رفت لباسای خودمو پوشیدم و رفتیم جلوی در
دیدم موتورم پارکه
ـ اون مردی که منو نجات داده واقعا مهربون بوده
جیمین ـ چطور؟!
ـ اخه موتورم اونجا پارکه
ته ـ باشه تو با ماشین جیمین و ناجینا برو منم متروتو میارم
ناجینا ـ خب ماشین خودت میمونه
جیمین ـ تازه منو ناجسنا باید بریم شرکت
ـ خب در نتیجه ته با ماشین خودت میای منم با موتورم میام
ته ـ میترسم سر گیجه بگیری بخوری زمین
یه چرخی دور خودم زدم
ـ ببین من خوبم
ته ـ از قیافت معلومه
۹.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.