ازدواج سوری پارت 38
ازدواج سوری پارت 38
از اونجا زدم بیرون حالم خوب نبود زنگ ناجینا زدم
ناجینا ـ سلام ات
ـ ناجینا رایدس زندست
ناجینا ـ چی؟! یعنی چی؟! چطور ممکنه؟
ـ نمیدونم، من خیلی حالم بده دستام داره میلرزه نمیتونم موتور برونم
ناجینا ـ بزار الان میام اونجا یه گوشیه بشین الان میام
ـ باشه فعلا
گوشیو قطع کردم
ویو رایدس
دیدم ات حالش بده
ببخشید داداشت نمی تونه بیاد پیشت فقط یه ماه مونده بعد میام پیشت
نزدیک بود ات از حال بره خاستم برم سمتش که زن رفت سمتش
ویو ات
حالم بد بود چشمام داشت سیاهی میرفت که یه زن اومد سمتم
+خانم حالتون خوبه؟!
ـ نه حالم خوب نیست
+شک عصبی بهت وارد شده باید بری بیمارستان
ـ نه یه چند دقیقه دیگه حالم خوب میشه
+اما اینجوری نمیشه که
چشمام داشت سیاهی میرفت سرم گیج می رفت
ویو رایدس
دیدم ات افتاد زمین
+خانم خانم حالتون خوبه؟!
رفتم سمتشون سوار موتور ات شدم خانمه و با یه مردی ات رو گذاشتن پشتم و رفتم سمت بیمارستان موتورو پارک کردم و ات رو کول کردم بردمش داخل
ـ یه دکتر خبر کنین
+مشکلش چیه؟
ـ شک عصبی داره
ات رو بردن داخل اتاق عمل
+ ببخشید شما نباید وارد شین
یه نیم ساعتی بود که اونجا منتظر بودم دیدم ات رو دارن میبرن دکتر هم پشت سرش اومد بیرون
ـ حالش خوبه
+خطر برطرف شد
ـ الان میتونم ببینمش
+تا 24 ساعت هیچکس پیشش نره، چون بهش آرامبخش زدیم و اینکه اگر کسی نزدیک بشه ممکنه یکی از دستاشو از دست بده
ـ باشه چشم ممنونم ازتون
+وظیفه بود
دکتر رفت
ـ اخ ات چه بر سر خودت اوردی
دیدم گوشیه ات داره زنگ میخوره ناجینا بود 10بار زنگ زده بود جوابشو ندادم رفتم وسایل ات رو دادم به پرستار ات
ـ خانم میشه اینا پیش شما باشه
+اره
ـ اگرم کسی راجب اینکه چطور اوردنش پرسید بگید یه مرد اوردش
+باشه چشم اما باید این فرم رو پر کنین
فرمو پر کردم رفتم صندوق و هزینه ی اتاق ات رو دادم و از اون جا رفتم
از اونجا زدم بیرون حالم خوب نبود زنگ ناجینا زدم
ناجینا ـ سلام ات
ـ ناجینا رایدس زندست
ناجینا ـ چی؟! یعنی چی؟! چطور ممکنه؟
ـ نمیدونم، من خیلی حالم بده دستام داره میلرزه نمیتونم موتور برونم
ناجینا ـ بزار الان میام اونجا یه گوشیه بشین الان میام
ـ باشه فعلا
گوشیو قطع کردم
ویو رایدس
دیدم ات حالش بده
ببخشید داداشت نمی تونه بیاد پیشت فقط یه ماه مونده بعد میام پیشت
نزدیک بود ات از حال بره خاستم برم سمتش که زن رفت سمتش
ویو ات
حالم بد بود چشمام داشت سیاهی میرفت که یه زن اومد سمتم
+خانم حالتون خوبه؟!
ـ نه حالم خوب نیست
+شک عصبی بهت وارد شده باید بری بیمارستان
ـ نه یه چند دقیقه دیگه حالم خوب میشه
+اما اینجوری نمیشه که
چشمام داشت سیاهی میرفت سرم گیج می رفت
ویو رایدس
دیدم ات افتاد زمین
+خانم خانم حالتون خوبه؟!
رفتم سمتشون سوار موتور ات شدم خانمه و با یه مردی ات رو گذاشتن پشتم و رفتم سمت بیمارستان موتورو پارک کردم و ات رو کول کردم بردمش داخل
ـ یه دکتر خبر کنین
+مشکلش چیه؟
ـ شک عصبی داره
ات رو بردن داخل اتاق عمل
+ ببخشید شما نباید وارد شین
یه نیم ساعتی بود که اونجا منتظر بودم دیدم ات رو دارن میبرن دکتر هم پشت سرش اومد بیرون
ـ حالش خوبه
+خطر برطرف شد
ـ الان میتونم ببینمش
+تا 24 ساعت هیچکس پیشش نره، چون بهش آرامبخش زدیم و اینکه اگر کسی نزدیک بشه ممکنه یکی از دستاشو از دست بده
ـ باشه چشم ممنونم ازتون
+وظیفه بود
دکتر رفت
ـ اخ ات چه بر سر خودت اوردی
دیدم گوشیه ات داره زنگ میخوره ناجینا بود 10بار زنگ زده بود جوابشو ندادم رفتم وسایل ات رو دادم به پرستار ات
ـ خانم میشه اینا پیش شما باشه
+اره
ـ اگرم کسی راجب اینکه چطور اوردنش پرسید بگید یه مرد اوردش
+باشه چشم اما باید این فرم رو پر کنین
فرمو پر کردم رفتم صندوق و هزینه ی اتاق ات رو دادم و از اون جا رفتم
۱۶.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.