یه دقیقه واستا ببینم
یه دقیقه واستا ببینم
نامجون: چیشده
اینجا بیشتر شبیه کلوپه تا کیپاپ پارتی(عکس اول)
نامجون:این نوع پارتیا برای استراحتن
نامجون رفت و منم دنبالش راه افتادم دور میز نوشیدنی ها نشستن
چند دقیقه بعد با کلی نوشیدنی بلند شدن
جیمین:اینم از نوشیدنیا کجا بریم بخوریم؟
جین:اونور فک کنم یه اتاق هست
به سمت اتاق رفتیم(عکس دوم)
همه یجا نشستن شروع کردن ریختن نوشیدنی ها
جین یه شات بهم داد
جین:میخوری؟
اره مرسی
یجا کشیدم بالا
یه بطری سوجو برداشتم و همونو سر کشیدم
وی:ای ایون می اروم ترر
سوجو رو کامل سر کشیدم و گذاشتم رو میز
هوفف سوجوعه فرق داشت جونگ کوک با حالت تعجب نگام کرد و بطری رو برداشت یه نگا کرد
جونگ کوک:ایون احمق ای ودکا بودد
یکم مست بودم ولی نه اونقد بلند شدم برم دست شویی
نامجون:کجا میری
دست شویی
از دست شویی که در اومدم یه مرد وایساده بود جلوی دست شویی مردونه اشنا میزد ولی چون مست بودم یکم مشنگ میزدم خواستم برم که اومد و منو چسبوند به دیوار به صورتش دقت کردم
[صحبت های ایون می حالت مستی داره]
سون...سونگ جو؟
سونگ جو:سلام دختر کوچولو
من اونقدرم کوچیک...نیس..تم
دستش رو روی صورتم کشید
سونگ جو:ولی برا من کوچولویی
یه نگا به لباسم کرد
سونگ جو: لباست کوتاه و بازه خانم کوچولو
اروم صورتشو نزدیک کرد
یه لحظه به خودم اومدم یادم اومد این همونیه که از دستش فرار کردم
خواستم جداش کنم ولی هیچ قدرتی نداشتم بدجور مست کرده بودم اههه گوه تووو اون ودکای...
اطرافو یه نگا کرد بعد دستشو برد پشت کمرم و زیپ لباسو باز کرد یه یهو یه لگد بد خورد و پخش زمین شد یکی منو کشید سمت خودش چشمامو یکم بیشتر باز کردم جونگکوک بود
جونگکوک:ایون می خوبی؟
ار..اره
جوگکوک: بیا بریم فعلا همون لگد کافیش
نامجون:جونگکوک و فرستادیم بره ایون می رو پیدا کنه خودش گم شد
جین:اره [خنده شیشه پاکنی]
نامجون:چرا الام جونگ کوک داره میخوره؟
جیمین:مگه دست بندا وصلن به گوشیتو؟
نامجون:اره و الان مال جونگ کوک فعال شده اینا دارن چیکار میکنن
شوگا:ادامه کاری که نتونست تو ماشین بکنه؟
هوپی:عه نه دیگه در این حد
وی: تچ مسخرس
به اتاق رسیدیم جونگ کوک منو بغل کرده بود درو با پاش هل داد
جیمین:عه ایوننن مییی
نامجون:چخبره
جونگ کوک :داستانش مفصله
نامجون:بهتره بریم خونه دیگه
به یه ون جدید زنگ زد (عکس سوم)
تو راه منو گذاشتن رو صندلی هوپی یه اب و داروی خماری داد و نشست
هوپی: اوکیی؟
اره خوبم
احساس کردم از پشت یکی زیپ لباسمو کشید بالا
واکنش یهویی نشون دادم و سریع برگشتم نگاه کردم
وی:اخ ببخشید زیپش باز بود برا همون
نامجون:اون اینکارو کرد؟
اون؟
جیمین:یادت رفت؟
یهو همه صحنه ها اومد جلو چشمم
ههههه اون... او....
نامجون: چیشده
اینجا بیشتر شبیه کلوپه تا کیپاپ پارتی(عکس اول)
نامجون:این نوع پارتیا برای استراحتن
نامجون رفت و منم دنبالش راه افتادم دور میز نوشیدنی ها نشستن
چند دقیقه بعد با کلی نوشیدنی بلند شدن
جیمین:اینم از نوشیدنیا کجا بریم بخوریم؟
جین:اونور فک کنم یه اتاق هست
به سمت اتاق رفتیم(عکس دوم)
همه یجا نشستن شروع کردن ریختن نوشیدنی ها
جین یه شات بهم داد
جین:میخوری؟
اره مرسی
یجا کشیدم بالا
یه بطری سوجو برداشتم و همونو سر کشیدم
وی:ای ایون می اروم ترر
سوجو رو کامل سر کشیدم و گذاشتم رو میز
هوفف سوجوعه فرق داشت جونگ کوک با حالت تعجب نگام کرد و بطری رو برداشت یه نگا کرد
جونگ کوک:ایون احمق ای ودکا بودد
یکم مست بودم ولی نه اونقد بلند شدم برم دست شویی
نامجون:کجا میری
دست شویی
از دست شویی که در اومدم یه مرد وایساده بود جلوی دست شویی مردونه اشنا میزد ولی چون مست بودم یکم مشنگ میزدم خواستم برم که اومد و منو چسبوند به دیوار به صورتش دقت کردم
[صحبت های ایون می حالت مستی داره]
سون...سونگ جو؟
سونگ جو:سلام دختر کوچولو
من اونقدرم کوچیک...نیس..تم
دستش رو روی صورتم کشید
سونگ جو:ولی برا من کوچولویی
یه نگا به لباسم کرد
سونگ جو: لباست کوتاه و بازه خانم کوچولو
اروم صورتشو نزدیک کرد
یه لحظه به خودم اومدم یادم اومد این همونیه که از دستش فرار کردم
خواستم جداش کنم ولی هیچ قدرتی نداشتم بدجور مست کرده بودم اههه گوه تووو اون ودکای...
اطرافو یه نگا کرد بعد دستشو برد پشت کمرم و زیپ لباسو باز کرد یه یهو یه لگد بد خورد و پخش زمین شد یکی منو کشید سمت خودش چشمامو یکم بیشتر باز کردم جونگکوک بود
جونگکوک:ایون می خوبی؟
ار..اره
جوگکوک: بیا بریم فعلا همون لگد کافیش
نامجون:جونگکوک و فرستادیم بره ایون می رو پیدا کنه خودش گم شد
جین:اره [خنده شیشه پاکنی]
نامجون:چرا الام جونگ کوک داره میخوره؟
جیمین:مگه دست بندا وصلن به گوشیتو؟
نامجون:اره و الان مال جونگ کوک فعال شده اینا دارن چیکار میکنن
شوگا:ادامه کاری که نتونست تو ماشین بکنه؟
هوپی:عه نه دیگه در این حد
وی: تچ مسخرس
به اتاق رسیدیم جونگ کوک منو بغل کرده بود درو با پاش هل داد
جیمین:عه ایوننن مییی
نامجون:چخبره
جونگ کوک :داستانش مفصله
نامجون:بهتره بریم خونه دیگه
به یه ون جدید زنگ زد (عکس سوم)
تو راه منو گذاشتن رو صندلی هوپی یه اب و داروی خماری داد و نشست
هوپی: اوکیی؟
اره خوبم
احساس کردم از پشت یکی زیپ لباسمو کشید بالا
واکنش یهویی نشون دادم و سریع برگشتم نگاه کردم
وی:اخ ببخشید زیپش باز بود برا همون
نامجون:اون اینکارو کرد؟
اون؟
جیمین:یادت رفت؟
یهو همه صحنه ها اومد جلو چشمم
ههههه اون... او....
۲.۶k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.