part²⁰
part²⁰
teahkook
کوک:قضیه این بود
تهیونگ:آهان
کوک:.........
تهیونگ:اممم
کوک:میگم چی باید صدات کنم
تهیونگ: همون اسمم رو بگو من چی بگم ؟
کوک:بگو کوک
تهیونگ:کوک!
کوک:چرا تعجب کردی
تهیونگ:هیچی هیچی
کوک:بنظرم بریم پایین صبحانه بخوریم
تهیونگ:اوکی
چند ساعت بعدددد
ویو کوک
اوففف رو تخت دراز کشیده بودم حوصلم سر رفته بود....یه صدایی میاد صدایی جیغه....تهیونگ سریع از اتاق آمدم
تهیونگ:جیغ کوک کمک ((دادوجیغ)))
تهیونگ دوید سمت کوک پرید بغلش پاهاش رو دورش انداخت
تهیونگ:ترو خدا کوک بگیرش((ترسیده))
بم:هاپ هاپ
کوک:خخخخخ((خنده))
تهیونگ:واسه چی داری میخندی(شاکی)
کوک:تو...خخ..از این ترسیدی
تهیونگ:.......
کوک:ببخشید این سگ منه اسمش بم هستش یادم رفت بهت بگم و اینکا کمرم داره میشکنه
تهیونگ تازه متوجه قضیه شده آمد پایین سرش پایین بود
ویو تهیونگ
حوصلم سر رفته بود تشنم شده بود از اتاق آمدم بیرون همینطور که از سالن میخواستم رد بشم یه چیز مشکی دیدم دیدم تکون میخوره یه سگه تا منو دید شروع کرد به پارس کرد منن از سگ ها میترسم جیغ زدم
کوک که انگار صدا رو شنیده بود امد پایین سرع دویدم بغلش کردم بعد توضیح داد سگ خودشه اسمش بم یه دفعه گفت کمره داره میشکنه دیدم تو بغلم پاهام دور کمرش
خجالت کشیدم آمدم پایین سرم رو انداختم پایین می دونستم لپ هام سرخ شده
..........
حمایت
teahkook
کوک:قضیه این بود
تهیونگ:آهان
کوک:.........
تهیونگ:اممم
کوک:میگم چی باید صدات کنم
تهیونگ: همون اسمم رو بگو من چی بگم ؟
کوک:بگو کوک
تهیونگ:کوک!
کوک:چرا تعجب کردی
تهیونگ:هیچی هیچی
کوک:بنظرم بریم پایین صبحانه بخوریم
تهیونگ:اوکی
چند ساعت بعدددد
ویو کوک
اوففف رو تخت دراز کشیده بودم حوصلم سر رفته بود....یه صدایی میاد صدایی جیغه....تهیونگ سریع از اتاق آمدم
تهیونگ:جیغ کوک کمک ((دادوجیغ)))
تهیونگ دوید سمت کوک پرید بغلش پاهاش رو دورش انداخت
تهیونگ:ترو خدا کوک بگیرش((ترسیده))
بم:هاپ هاپ
کوک:خخخخخ((خنده))
تهیونگ:واسه چی داری میخندی(شاکی)
کوک:تو...خخ..از این ترسیدی
تهیونگ:.......
کوک:ببخشید این سگ منه اسمش بم هستش یادم رفت بهت بگم و اینکا کمرم داره میشکنه
تهیونگ تازه متوجه قضیه شده آمد پایین سرش پایین بود
ویو تهیونگ
حوصلم سر رفته بود تشنم شده بود از اتاق آمدم بیرون همینطور که از سالن میخواستم رد بشم یه چیز مشکی دیدم دیدم تکون میخوره یه سگه تا منو دید شروع کرد به پارس کرد منن از سگ ها میترسم جیغ زدم
کوک که انگار صدا رو شنیده بود امد پایین سرع دویدم بغلش کردم بعد توضیح داد سگ خودشه اسمش بم یه دفعه گفت کمره داره میشکنه دیدم تو بغلم پاهام دور کمرش
خجالت کشیدم آمدم پایین سرم رو انداختم پایین می دونستم لپ هام سرخ شده
..........
حمایت
۱۰.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.