ویو جیمینتا زه فهمیدم با ات چیکار کردم اونو بیمارستان ب

ویو جیمین:تا زه فهمیدم با ا.ت چیکار کردم اونو بیمارستان بردم

دکتر :آقای جیمین ا‌.ت بیدار شد

جیمین: باشه

جیمین:ا‌.ت حالت خوبه

ا‌.ت :آره

جیمین:دروغ نگو

ا‌.ت :خب یکم درد دارم کی میریم خونه

جیمین :تا ی بار دیگه دکتر معانت کنه میریم

ا‌.ت :باشه


دکتر :خب سالمه می تونین برین


خونه =

جیمین :وایستا تو پیاده نشو

ا‌.ت :چرا
جیمین :بیا بغلم












🙂
دیدگاه ها (۴)

ادامه پارت دو ویو ا‌.ت :نمی دونم چرا انقدر مهربون شد بعد از...

خب اومدم براتون بنالم ...روزی روزگاری یک زن با شوعری بیشعور ...

دوپارتی جیمین:من زنده یک سادیسمی هستم :/...ویو ا.ت:سلام من پ...

پارت آخر‌شب عروسی =ویو شوگا :موقع ورود نوتی که من اولین روز ...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط