p

p.3
صدای گلوله توی سرش پیچید
همونجا مثل آدم هایی که فریز شدن وایساد
آب دهانش رو قورت داد
که کوک گفت : این لاشخورو جمعش کنین ...
کوک نگاهی به ا.ت که خشک زده وایساده یه جا نگاه کرد
کوک تفنگش داخل کمربندش گزاشت و گفت : کجا با این عجله ؟ میموندی ...
ا.ت : ...
کوک : دیگه داری عصبیم میکنی یه زری بزنننن ( داد )
ا.ت : برگشت و ترسیده به کوک نگاه کرد و گفت : تو کشتیش ؟
کوک : مگه چیشده ها ؟ حقش بود از اولم باید میمرد ...
ا.ت : ...
کوک : ببینم تو که نمیری منو لو بدی ها ؟
ا.ت : ترسیده و با چشای گشاد به کوک نگاه کرد
کوک : پس میری
روبه بادیگارد کرد و گفت من میرم داخل ماشین اینم ورش دارید بیاریدش ...
ا.ت تا خاست بجنبه د فرار کنه دوتا مرد گنده دستاشو گرفتن و پاهاش روی هوا معلق شد
ا.ت : ولممم کنیددد
بادیگارد: ساکتتت
و دستاشو با طناب بستن و انداختنش توی یکی از ماشینا
ا.ت : شماها کیییی هستین ولممم کنید بزارید برممم ...
دستشو به هم فشار میداد تا بتونه طناب و باز کنه ولی فایده ای نداشت
ا.ت : شماهاااا کدوم خراییی هستیددد
بادیگارد : دهنت و ببنددددد
ا.ت.: ولممم کنیددد
بادیگارد : چقدر نق نق میکنییی بچه یدقه خفه شو دیگه
ا.ت : بزاریددد برم ..‌
بادیگارد : نه اینجوری نمیشه با سر اسلحه زد روی سر ا.ت و باعث بیهوش شدن ا.ت شد و از سرش خون رغیغ ی چکید
ویو به چند ساعت بعد
....
دیدگاه ها (۶۷)

p.2جونگ‌کوک آستیناشو بالا زد و وارد آشپزخونه شد. ا.ت هم با ی...

p.3جونگ‌کوک با جدیت یه کفگیر دستش گرفته بود و با لحنی قهرمان...

p.2که یه مرده اومد کنار ا.ت وایساد ا.ت دستاش روی میز بود و ب...

p.1توی کوچه تاریک قدم میزدم نفسم گرفته بود انگار نمیتونستم ن...

#تک_پارتی #تهکوک#درخواستیتهیونگ نگران در حال درست کردن سوپ و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط