⛓️بد بوی 🔮 پارت 64
⛓️بد بوی 🔮 پارت 64
اومد و خودشو انداخت روی مبل و سرشو گذاشت روی پام و چشماشو بست
جیمین :مامانم اومده بود
ا ت:اره
جیمین :خوب چی میگفت
ا ت:میگفت که بریم ماه عسل
جیمین :ماه عسل
ا ت:اره
جیمین :حالا چرا یهویی ماه عسل
ا ت:نمیدونم.........گفتم نمیشه من تا چهار ماه دیگه نمیتونم سوار هواپیما بشم
جیمین :هوم، امروز بابام اومد
ا ت:خوب
جیمین :میخواد خودش کارای شرکتو به عهده بگیره(یه شرکت مد دارن اما کار اصلیشون همونه)
ا ت:خوب خیلی خوبه که
جیمین :اره....... اینطوری بیشتر با تو و پرنسس کوچولوم وقت میگذرونم و هم میفهمم کی این دختره جنیسو فرستاده
ا ت:اهوم....... ها راستی مامانت گفت که اگه خواستیم بریم عمارت جنگلی
جیمین چشماشو باز کرد
جیمین :عمارت جنگلی
ا ت:اره
جیمین :بریم
ا ت:برای چه مدت
جیمین :برای همیشه
ا ت:برای همیشه بریم عمارتی که وسط جنگله و هیچ خونه ای اونجا نیست و از شهر خیلی دوره،معلومه که میام
جیمین بغلم کرد
جیمین :اونجا به مرکز باند نزدیکه و اینکه بابام شرکتو به عهده گرفته هم خوبه از شهرم دوره و کسی مزاحممون نمیشه (حس میکنم مغزم داره جاهای بدی کشیده میشه انگار راشو گم کرده 🧠)
جیمین :فردا بریم
ا ت:فردا
جیمین :اره
ا ت:اونجا رو خیلی دوست داری
جیمین :ظاهرش ترسناکه اما دوسش دارم....... خوب کی بریم
ا ت:صبر کن وسایلمونو جم کنیم پس فردا میریم
جیمین :باشه
شب خوابیدیم و فرداش وسایلمون رو جمع کردیم چون خونه مبله بود فقط وسایل خودمون و بچه رو جمع کردیم اما بازم زیاد بود بخاطر همین یه ماشین وسایلو برد قرار شد ماهم فردا بریم
🔮
شرطا 200 کامنت
1-کامنت چرت بزارید حذفش میکنم
2-یه نفر بیشتر از 20 تا کامنت بزاره نمیزارم
اومد و خودشو انداخت روی مبل و سرشو گذاشت روی پام و چشماشو بست
جیمین :مامانم اومده بود
ا ت:اره
جیمین :خوب چی میگفت
ا ت:میگفت که بریم ماه عسل
جیمین :ماه عسل
ا ت:اره
جیمین :حالا چرا یهویی ماه عسل
ا ت:نمیدونم.........گفتم نمیشه من تا چهار ماه دیگه نمیتونم سوار هواپیما بشم
جیمین :هوم، امروز بابام اومد
ا ت:خوب
جیمین :میخواد خودش کارای شرکتو به عهده بگیره(یه شرکت مد دارن اما کار اصلیشون همونه)
ا ت:خوب خیلی خوبه که
جیمین :اره....... اینطوری بیشتر با تو و پرنسس کوچولوم وقت میگذرونم و هم میفهمم کی این دختره جنیسو فرستاده
ا ت:اهوم....... ها راستی مامانت گفت که اگه خواستیم بریم عمارت جنگلی
جیمین چشماشو باز کرد
جیمین :عمارت جنگلی
ا ت:اره
جیمین :بریم
ا ت:برای چه مدت
جیمین :برای همیشه
ا ت:برای همیشه بریم عمارتی که وسط جنگله و هیچ خونه ای اونجا نیست و از شهر خیلی دوره،معلومه که میام
جیمین بغلم کرد
جیمین :اونجا به مرکز باند نزدیکه و اینکه بابام شرکتو به عهده گرفته هم خوبه از شهرم دوره و کسی مزاحممون نمیشه (حس میکنم مغزم داره جاهای بدی کشیده میشه انگار راشو گم کرده 🧠)
جیمین :فردا بریم
ا ت:فردا
جیمین :اره
ا ت:اونجا رو خیلی دوست داری
جیمین :ظاهرش ترسناکه اما دوسش دارم....... خوب کی بریم
ا ت:صبر کن وسایلمونو جم کنیم پس فردا میریم
جیمین :باشه
شب خوابیدیم و فرداش وسایلمون رو جمع کردیم چون خونه مبله بود فقط وسایل خودمون و بچه رو جمع کردیم اما بازم زیاد بود بخاطر همین یه ماشین وسایلو برد قرار شد ماهم فردا بریم
🔮
شرطا 200 کامنت
1-کامنت چرت بزارید حذفش میکنم
2-یه نفر بیشتر از 20 تا کامنت بزاره نمیزارم
۴۴.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.