هیچ فکر میکردی اینجا همدیگه رو ببینیم

+هیچ فکر میکردی اینجا همدیگه رو ببینیم؟
بعد از این همه مدت
.
_هیچ فکر نمیکردم بتونم این همه مدت نبینمت..!
.
+آخرین حرفت یادم نمیره... جروبحثمون که تموم شد گفتی تو میری اما من میمونم تو حس و حال این رابطه.... .
موندی؟
.
_هنوزم همونجوری میخندی
.
+هنوزم همونجوری سیگار میکشی
.
_ما چطور این همه مدت بدونِ هم زندگی کردیم؟
.
+آدم به همه چی عادت میکنه
.
_من به بودنِ تو عادت کرده بودم
.
+پس موندی
.
_میشنوی صدای آسمونو؟
.
+آسمون که میگرفت...صدای رعد و برق که میومد جلو درمون منتظرم بودی... .
لباس گرم نمیپوشیدم که وقتی بارون زد بغلم کنی خیس نشم...
.
_اَبرایِ پاییز بغض دارن...
.
+دستتو میگرفتم و با اولین قطره ی بارون چشمامو میبستم...هی حرف میزدی...هی حرف میزدی...انقدر راه میرفتیم که بارون بند بیاد... .
وقتی خیسیِ صورتمو با آستینت خشک میکردی دلم میرفت واست... .
.
_یه بار تو همون خیابون دیدمت...روی همون نیمکت...بارون نمیومد اما صورتت خیس شده بود
.
+ابرای پاییز بغض دارن...
.
_مثل امشب مثل دیشب...مثل تموم این مدت که نبودی و تقویم رو پاییزِ اون سال قفل کرد
.
+میخواد بارون بگیره...من دارم میرم همون خیابون...میخوام قدم بزنم...با چشمای بسته...نمیای؟
.
_تو خیلی وقته رفتی... .
منم خیلی وقته موندم!
.
+میخوام برگردم
.
_آدمی که رفته میتونه برگرده اما آدمی که مونده راهی واسه برگشتن نداره... .
برو همون خیابون
زیر بارون قدم بزن
با چشمای بسته
فقط این دفعه لباس گرم بپوش
چترم با خودت ببر که صورتت خیس نشه...
.
#علی_سلطانی

@aliii_soltaniiii
دیدگاه ها (۲)

از پشت پنجره نگاهش میکردمدیگر شده بود جزو انرژی های مثبتِ هر...

در بیمارستان شیفت شب بودم که یک مردِ جوان را به قسمت اورژانس...

ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﮔﻞِ ﻣﻦ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﮐﻢﺣﻮﺻﻠﻪ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑ...

بیا وچشم و چراغِ تمامِ خانه هایِ پیراهنم شو!#علی_قاضی_نظام@A...

چند پارتی درخواستی

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط