ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 58
از اون موقع با جونگکوک صحبت نمی کردم
از بتی خواهش کرده بودم که از جونگکوک اجازه بگیره شام ناهار رو تو اتاقم بخورم نه رو میز غدا پیش اون
جوری که بتی میگه بدون چون و چرا قبول کرده
لباس های مدرسه رو پوشیدم
کفش های جدیدی که خریده بودم رو هم پوشیدم
امروز خوش میگذشت
هردفعه بچه ها از تهیونگ سراغ میگرفتن
تا اینکه یه روز مردی دستمو گرفت و به سمت دست شویی های مدرسه برد
اولش کلی جیغ کشیدم و فکر کردم میخواد باهام کاری کنه
اما وقتی اسم تهیونگ رو اورد اروم شدم
بهم گفت که فکر کردی تهیونگ بخواطر اینکه زبان انگلیسیت خوب نیست تورو نبرده؟ بنظر خودمم منطقی نبود
تهیونگ از کره فرار کرده
قانونی نه...
بخواطر همینم نتونسته منو ببره
وقتی از مرده اطلاعات بیشتری خواستم
هلم داد تو دیوار و فرار کرد
هر روز به امید اون مرده میرم مدرسه
خیلی وقته دنبالشم
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 58
از اون موقع با جونگکوک صحبت نمی کردم
از بتی خواهش کرده بودم که از جونگکوک اجازه بگیره شام ناهار رو تو اتاقم بخورم نه رو میز غدا پیش اون
جوری که بتی میگه بدون چون و چرا قبول کرده
لباس های مدرسه رو پوشیدم
کفش های جدیدی که خریده بودم رو هم پوشیدم
امروز خوش میگذشت
هردفعه بچه ها از تهیونگ سراغ میگرفتن
تا اینکه یه روز مردی دستمو گرفت و به سمت دست شویی های مدرسه برد
اولش کلی جیغ کشیدم و فکر کردم میخواد باهام کاری کنه
اما وقتی اسم تهیونگ رو اورد اروم شدم
بهم گفت که فکر کردی تهیونگ بخواطر اینکه زبان انگلیسیت خوب نیست تورو نبرده؟ بنظر خودمم منطقی نبود
تهیونگ از کره فرار کرده
قانونی نه...
بخواطر همینم نتونسته منو ببره
وقتی از مرده اطلاعات بیشتری خواستم
هلم داد تو دیوار و فرار کرد
هر روز به امید اون مرده میرم مدرسه
خیلی وقته دنبالشم
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۹k
- ۱۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط