عشق ممنوع!(19)
$خفاش شب؟!
چیه؟!
$نگو که جیمین دیدت!
با این حرفش یع نگاه کردم که دیدم بله.با چشمای درشت شده داشت نگاه می کرد.حالا چه جوری جمعش کنم؟!
#رورا؟!
امممم...بله؟!
#تو...باورم نمیشه!
و دستشو روی چشماش کشید.
خب فقط از حقم دفاع کردم.سکوت می کردم؟!
#نه نه!ولی اون حرکات...
چیزی نگفتم.اون متعجب بود و من هرچی می گفتم بازم نمیشد جمعش کرد برای هیمن سکوت کردم که اومد پیشم.
#خیلی...
چی؟!
#نمی دونم چی بگم!
و یه دور دیگه روی چشماش دست کشید.
چیزی نمی خواد بگی!الان برو تونت.منم میرم خونم.خداحافظ.
و رفتم.
$من واقعا نمی دونم چرا رییس تورو انتخاب کرده!
@چرا؟!
یه لحظه سر جام وایسادم.اون رییس بود.خدای من خودت نجاتم بده!
$امممم...چیزه...یعنی هیچی.نه هیچی
@درست توضیح بده.
من یکی رو زدم.یعنی دوتا رو زدم
@خب؟!
همین دیگه
@اگه همین بود سوزی این جمله رو نمی گفت!درست توضیح بدین ببینم چی شده!
$اممممم...
من جلوی اون آیدل زدمشون
@چییییی؟؟!!!
همین دیگه
@وای وای وای!باورم نمیشه!من با تو باید چی کار کنم؟!ها؟!خودت بگو!
اگه داد نزنی میگم!
@هنوزم پرویی!
خب چی کار کنم.میزاشتم بهم دست بزنن؟!
@نه!میذاشتی اون آیدل که یه مرده ازت دفاع کنه.
چرا وقتی خودم می تونم یه مرد ازم دفاع کنه؟!
@یادت نره!تو یه دختر معمولی هستی.هیچی بلد نیستی.اینو بفهم!اینقدر سخته برات یه کاری رو انجام بدی؟!
باشه بابا!حالا برو!خداحافظ!
و اون دتگاه رو از گوشم درآوردم.
چیه؟!
$نگو که جیمین دیدت!
با این حرفش یع نگاه کردم که دیدم بله.با چشمای درشت شده داشت نگاه می کرد.حالا چه جوری جمعش کنم؟!
#رورا؟!
امممم...بله؟!
#تو...باورم نمیشه!
و دستشو روی چشماش کشید.
خب فقط از حقم دفاع کردم.سکوت می کردم؟!
#نه نه!ولی اون حرکات...
چیزی نگفتم.اون متعجب بود و من هرچی می گفتم بازم نمیشد جمعش کرد برای هیمن سکوت کردم که اومد پیشم.
#خیلی...
چی؟!
#نمی دونم چی بگم!
و یه دور دیگه روی چشماش دست کشید.
چیزی نمی خواد بگی!الان برو تونت.منم میرم خونم.خداحافظ.
و رفتم.
$من واقعا نمی دونم چرا رییس تورو انتخاب کرده!
@چرا؟!
یه لحظه سر جام وایسادم.اون رییس بود.خدای من خودت نجاتم بده!
$امممم...چیزه...یعنی هیچی.نه هیچی
@درست توضیح بده.
من یکی رو زدم.یعنی دوتا رو زدم
@خب؟!
همین دیگه
@اگه همین بود سوزی این جمله رو نمی گفت!درست توضیح بدین ببینم چی شده!
$اممممم...
من جلوی اون آیدل زدمشون
@چییییی؟؟!!!
همین دیگه
@وای وای وای!باورم نمیشه!من با تو باید چی کار کنم؟!ها؟!خودت بگو!
اگه داد نزنی میگم!
@هنوزم پرویی!
خب چی کار کنم.میزاشتم بهم دست بزنن؟!
@نه!میذاشتی اون آیدل که یه مرده ازت دفاع کنه.
چرا وقتی خودم می تونم یه مرد ازم دفاع کنه؟!
@یادت نره!تو یه دختر معمولی هستی.هیچی بلد نیستی.اینو بفهم!اینقدر سخته برات یه کاری رو انجام بدی؟!
باشه بابا!حالا برو!خداحافظ!
و اون دتگاه رو از گوشم درآوردم.
۱۴.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.