عشق ممنوع!(17)
هدفون رو درآوردم و گذاشتم روی گوشم.می خواستم برقصم ولی معذب بودم.برای همین رفتم توی یه اتاق دیگه.نمی دونم چند ساعت تمرین کردم ولی به خودم که اومدم متوجه شدم واقعا به آب نیاز دارم.بلند شدم و بعد از اینکه کولری که روشن کرده بودم رو خاموش کردم رفتم که آب بخورم دیدمش که اومد آب بخوره.بی توجه بهش رفتم سمت لیوانم تا برش دارم که شروع کرد به حرف زدن:تو هم اینجایی!فکر می کردم رفتی
خب.نه.باید تمرین می کردم برای همین موندم...مگه ساعت چنده؟!
#از سه گذشته
به ساعت که نگاه کردم دیدم راست میگه.من چند ساعته اونجا دارم بی وقفه تمرین می کنم.
#رقص رو دوست داری؟چون خیلی رقصیدی و متوجه گذر زمان نشدی گفتم.
میشه گفت ولی خب فکر کنم دلیل زیاد موندم علاقه نباشه.
/یه قلپ از آبم رو خوردم و ادامه دادم:
من یه کمالگرام.در نتیجه میخوام همه چیز بی نقص باشه ولی خب اینم می دونم که حالا حالاها به اون بی نقصی نمیرسم.
#اوه،چه جالب!منم کمالگرام.
و فقط درجواب اوهومی کردم و بعد از اینکه لیوان تموم شد خواستم برم که ادامه داد:
الان دیگه چهار میشه.من می خوام برم.می خوای تو رو هم برسونم؟...چون خطرناکه.به هر حال تو یه دختری.
راست می گفت ولی من هر دختری نبودم.من کسی بودم که اگه بهش نگاه چپ میشد طرف مقابل رو تا شکنجا نمی کرد آروم نمی شد ولی فکر کردم که شاید این یه قدم خوب باشه برای رابطه ای که باید شکل بگیره برای همسن باشه ای گفتم و کیفم رو برداشتم و باهاش سوار ماشین شدم که صدای سوزی اومد.
$هوووووورتتت..اِ؟!رقصت تمام؟!ببخشید رفتم یه شربت درست کردم برای خودم.خب چی کار میکنی حالا؟
چون جلوی جیمین نمی توسنتم جوابش رو بدم به طور نامحسوس گفتم:آقای پارک یه لحظه من زنگ بزنم ببینم آدرس خوابگاهم کجاست.
#باشه.
$اوه،پس قراره برسونتت.باشه.داری پیشرفت می کنی!آفرین.همینطور ادامه بده.
تلفنم رو برداشتم و به رییس زنگ زدم:
@باز چی شده؟!
من آدرس خوابگاه رو ندارم میشه برام بفرستیش؟!
@چه مودب!کسی پیشته؟!
نمی تونم بنویسم اگه میشه پیام بفرستین.ممنون.خداحافظ
@باشه!
و قطع کردم.یکم بعد برام پیام اومد.بدون توجه به اینکه اسم رییس رو چی سیو کردم بهش نشون دادم که گفت:میگم اسم اون شخص کیه؟!این استیکره خیلی باحاله!
و خندید.به اسم که نگاه کردم دیدم لینو نوشتم:
🤛😒رییس😑🤜
خب...امممم.یکی از دوستامه
#آها.
و شروع کرد به رانندگی.
خب.نه.باید تمرین می کردم برای همین موندم...مگه ساعت چنده؟!
#از سه گذشته
به ساعت که نگاه کردم دیدم راست میگه.من چند ساعته اونجا دارم بی وقفه تمرین می کنم.
#رقص رو دوست داری؟چون خیلی رقصیدی و متوجه گذر زمان نشدی گفتم.
میشه گفت ولی خب فکر کنم دلیل زیاد موندم علاقه نباشه.
/یه قلپ از آبم رو خوردم و ادامه دادم:
من یه کمالگرام.در نتیجه میخوام همه چیز بی نقص باشه ولی خب اینم می دونم که حالا حالاها به اون بی نقصی نمیرسم.
#اوه،چه جالب!منم کمالگرام.
و فقط درجواب اوهومی کردم و بعد از اینکه لیوان تموم شد خواستم برم که ادامه داد:
الان دیگه چهار میشه.من می خوام برم.می خوای تو رو هم برسونم؟...چون خطرناکه.به هر حال تو یه دختری.
راست می گفت ولی من هر دختری نبودم.من کسی بودم که اگه بهش نگاه چپ میشد طرف مقابل رو تا شکنجا نمی کرد آروم نمی شد ولی فکر کردم که شاید این یه قدم خوب باشه برای رابطه ای که باید شکل بگیره برای همسن باشه ای گفتم و کیفم رو برداشتم و باهاش سوار ماشین شدم که صدای سوزی اومد.
$هوووووورتتت..اِ؟!رقصت تمام؟!ببخشید رفتم یه شربت درست کردم برای خودم.خب چی کار میکنی حالا؟
چون جلوی جیمین نمی توسنتم جوابش رو بدم به طور نامحسوس گفتم:آقای پارک یه لحظه من زنگ بزنم ببینم آدرس خوابگاهم کجاست.
#باشه.
$اوه،پس قراره برسونتت.باشه.داری پیشرفت می کنی!آفرین.همینطور ادامه بده.
تلفنم رو برداشتم و به رییس زنگ زدم:
@باز چی شده؟!
من آدرس خوابگاه رو ندارم میشه برام بفرستیش؟!
@چه مودب!کسی پیشته؟!
نمی تونم بنویسم اگه میشه پیام بفرستین.ممنون.خداحافظ
@باشه!
و قطع کردم.یکم بعد برام پیام اومد.بدون توجه به اینکه اسم رییس رو چی سیو کردم بهش نشون دادم که گفت:میگم اسم اون شخص کیه؟!این استیکره خیلی باحاله!
و خندید.به اسم که نگاه کردم دیدم لینو نوشتم:
🤛😒رییس😑🤜
خب...امممم.یکی از دوستامه
#آها.
و شروع کرد به رانندگی.
۱۰.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.