ارباب مرگبار من پارت
ارباب مرگبار من : پارت ۹
از زبان ات
برگای نداشتم ریخت ته و کوک هردوشون رو دیدم. اون سه تا پسر لاشی رو با یه حرکت کُشتن و بعد ته رفت سمت یونا و بغلش کرد.
از زبان یونا
÷خیلی ترسیده بودم ته اومد بغلم کرد و گفت
× چیزی نیست کوچولو من مراقبتم
÷منم سرم گذاشتم رو سینه ته و گریه کردم و اونم موهامو نوازش میکرد، دیدم کوک رفت سمت ات نشست کنارش و گفت
+بیب چرا بدون من اومدی اینجا اونم دقیقا همین امشب
-ببخشید نگفتم. فک کردم لازم نی بدونی
+وای دخترررر
از زبان ات
-کوک اومد بغلم کردو موهام رو نوازش داد و گفت
+اشکال نداره بیبیِ من، من اینجام
-مرسی ددی(با حالت گریه)
-لبام رو عمیق بوسید و گفت
+از دستت خیلی کُفریَم ولی تنبه باشه واسه بعداً الان مسابقه داریم
÷مسابقه؟؟؟!!
×آره مسابقه سرعت تا حالا نشنیدین؟
-نه ÷نه (هم زمان گفتن)
+اشکال نداره بیب امشب فقط کنار من بمون
×تو هم همینطور خانم یونا
÷چرا اونوقت؟
+چون هر پسری یه دختر انتخاب میکنه و باهم سوار ماشین پسره میشن و وارد مسابقه میشن هرکسی که نفر اول بشه همه تو اینجا از اون اطاعت میکنن تا مسابقه بعدی! نفر اول و دوم و سوم اونا ستاریه اینجا میشن جز سومیه و یه اتاق بهشون داده میشه برای..
-باشه ددی حالا لازم نیست وارد جزئیات بشی
÷من میخام بدونم برای چییی؟؟
×بعدا خودت میفهمی کوچولو
÷یه بار دیگه به من بگی کوچولو خودت میدونییی
×آره میدونممم
-وای بسه دیگههه
+بیاید بریم من با ات و ته با یونا اوکی؟
÷ایششش
-اوکی
۳۰ مین بعد شروع مسابقه
از زبان ات
-من کنار کوک نشسته بودم و همینطور نگاش میکردم کوک متوجه شد و گفت
+چیه بیب؟!
-هیچی امشب خیلی جذاب شدی
+تو هم همینطور ولی بعداً حسابه اون لباسی که پوشیدی رو میرسم
-چ..چی..چییی؟
+چرا همچین لباسی پوشیدی میدونستی که من روت حساسم هومم؟
-بیا بعدا دربارش حرف بزنیم
+حتماا
از زبان یونا
سوار ماشین شدیم و ته همینجوری بهم نگاه میکرد
÷چیه چیزی رو صورتمه
×آره
÷سریع تو آینه ماشین خودمو نگا کردم و گفتم
÷چی رو صورتمه؟
×عشقققق
÷روانیه خر
×خیلی بی ادبی بیب
÷میدونم خودمممم امر دیگه ای نبود؟؟!!
×چرا امر که زیاده ولی خب الان وقتش نیست
(علامت گزارشگری که با بلند گو زر میزنع√)
√خب همه آماده؟
۳...
۲...
۱...
از زبان ات
کوک مث چی سرعت گرفت و خیلی خیلییی تند میروند
+بیب مسیر یابم میشی؟
-آره حتما بگو چیکا کنم
+گوشیم رو وردار بهم بگو کِی بپیچم کِی مستقیم برم و..
-اوکی باشه
-سریع گوشیشو ورداشتم و از روی اپلیکیشن هرچی لازم بود گفتم
مسابقه هیجان انگیز تموم شد و من و جونگکوک برنده شدیم و همچنان ته و یونا هم نفر دوم بود و نفر سوم مافیای سگی که کوک و ته ازش بدشون می اومد
وقتی همه از ماشین پیاده شدیم اون مافیا سگه که اسمش جین لو هست زر زد(علامت یاروعه∆)
∆مثل اینکه ایندفعه هم بُردی آقای جئون
+آره همینطوره(سرد و جدی)
∆قیمت مسیر یابت چنده؟
+چی گفتی؟؟؟؟؟(با داد)
∆دوست دخترتو میگم
÷هی مرتیکه گوزو(وای جررر پارهههه🤣🤣)
∆تو چی میگی جوجه
از زبان ات
-ته رفت جلو و یه مشت زد تو دهن یاروعه
×با دوست دختر من درست صحبت کن
وقتی برمیگشت یاروعه اومد ته رو بزنه که کوک به فناش داد
-دوست دخترش اومد یونا رو سیلی بزنه که من با پا زدم تو شیکمش و یونا هم موهاشو کشید
درگیری ایجاد شد که یهو بزرگترین مافیای جهان که حتی کوک هم ازش دستور میگرفت وارد شد..
...ادامه دارد...
حدس میزنید کی باشه؟تو کامنتا بگید ببینم کی درست میگه🤣😎
خوشملام حمایتتتت شرط: ۲۰ لایک ۲۰ کامنت
از زبان ات
برگای نداشتم ریخت ته و کوک هردوشون رو دیدم. اون سه تا پسر لاشی رو با یه حرکت کُشتن و بعد ته رفت سمت یونا و بغلش کرد.
از زبان یونا
÷خیلی ترسیده بودم ته اومد بغلم کرد و گفت
× چیزی نیست کوچولو من مراقبتم
÷منم سرم گذاشتم رو سینه ته و گریه کردم و اونم موهامو نوازش میکرد، دیدم کوک رفت سمت ات نشست کنارش و گفت
+بیب چرا بدون من اومدی اینجا اونم دقیقا همین امشب
-ببخشید نگفتم. فک کردم لازم نی بدونی
+وای دخترررر
از زبان ات
-کوک اومد بغلم کردو موهام رو نوازش داد و گفت
+اشکال نداره بیبیِ من، من اینجام
-مرسی ددی(با حالت گریه)
-لبام رو عمیق بوسید و گفت
+از دستت خیلی کُفریَم ولی تنبه باشه واسه بعداً الان مسابقه داریم
÷مسابقه؟؟؟!!
×آره مسابقه سرعت تا حالا نشنیدین؟
-نه ÷نه (هم زمان گفتن)
+اشکال نداره بیب امشب فقط کنار من بمون
×تو هم همینطور خانم یونا
÷چرا اونوقت؟
+چون هر پسری یه دختر انتخاب میکنه و باهم سوار ماشین پسره میشن و وارد مسابقه میشن هرکسی که نفر اول بشه همه تو اینجا از اون اطاعت میکنن تا مسابقه بعدی! نفر اول و دوم و سوم اونا ستاریه اینجا میشن جز سومیه و یه اتاق بهشون داده میشه برای..
-باشه ددی حالا لازم نیست وارد جزئیات بشی
÷من میخام بدونم برای چییی؟؟
×بعدا خودت میفهمی کوچولو
÷یه بار دیگه به من بگی کوچولو خودت میدونییی
×آره میدونممم
-وای بسه دیگههه
+بیاید بریم من با ات و ته با یونا اوکی؟
÷ایششش
-اوکی
۳۰ مین بعد شروع مسابقه
از زبان ات
-من کنار کوک نشسته بودم و همینطور نگاش میکردم کوک متوجه شد و گفت
+چیه بیب؟!
-هیچی امشب خیلی جذاب شدی
+تو هم همینطور ولی بعداً حسابه اون لباسی که پوشیدی رو میرسم
-چ..چی..چییی؟
+چرا همچین لباسی پوشیدی میدونستی که من روت حساسم هومم؟
-بیا بعدا دربارش حرف بزنیم
+حتماا
از زبان یونا
سوار ماشین شدیم و ته همینجوری بهم نگاه میکرد
÷چیه چیزی رو صورتمه
×آره
÷سریع تو آینه ماشین خودمو نگا کردم و گفتم
÷چی رو صورتمه؟
×عشقققق
÷روانیه خر
×خیلی بی ادبی بیب
÷میدونم خودمممم امر دیگه ای نبود؟؟!!
×چرا امر که زیاده ولی خب الان وقتش نیست
(علامت گزارشگری که با بلند گو زر میزنع√)
√خب همه آماده؟
۳...
۲...
۱...
از زبان ات
کوک مث چی سرعت گرفت و خیلی خیلییی تند میروند
+بیب مسیر یابم میشی؟
-آره حتما بگو چیکا کنم
+گوشیم رو وردار بهم بگو کِی بپیچم کِی مستقیم برم و..
-اوکی باشه
-سریع گوشیشو ورداشتم و از روی اپلیکیشن هرچی لازم بود گفتم
مسابقه هیجان انگیز تموم شد و من و جونگکوک برنده شدیم و همچنان ته و یونا هم نفر دوم بود و نفر سوم مافیای سگی که کوک و ته ازش بدشون می اومد
وقتی همه از ماشین پیاده شدیم اون مافیا سگه که اسمش جین لو هست زر زد(علامت یاروعه∆)
∆مثل اینکه ایندفعه هم بُردی آقای جئون
+آره همینطوره(سرد و جدی)
∆قیمت مسیر یابت چنده؟
+چی گفتی؟؟؟؟؟(با داد)
∆دوست دخترتو میگم
÷هی مرتیکه گوزو(وای جررر پارهههه🤣🤣)
∆تو چی میگی جوجه
از زبان ات
-ته رفت جلو و یه مشت زد تو دهن یاروعه
×با دوست دختر من درست صحبت کن
وقتی برمیگشت یاروعه اومد ته رو بزنه که کوک به فناش داد
-دوست دخترش اومد یونا رو سیلی بزنه که من با پا زدم تو شیکمش و یونا هم موهاشو کشید
درگیری ایجاد شد که یهو بزرگترین مافیای جهان که حتی کوک هم ازش دستور میگرفت وارد شد..
...ادامه دارد...
حدس میزنید کی باشه؟تو کامنتا بگید ببینم کی درست میگه🤣😎
خوشملام حمایتتتت شرط: ۲۰ لایک ۲۰ کامنت
- ۹۹۸
- ۰۱ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط