گاهی اوقات فکرمیکنم،ازدست دادنایِ ناگهانی که ب مرور میشن
گاهی اوقات فکرمیکنم،ازدست دادنایِ ناگهانی که ب مرور میشن زخم بِ قلب،مثل سوراخ شدنِ یه کشتیِ بزرگ وسطِ طوفانِ امواج کشنده میمونن، کِ کمکم اون کشتی،غرق میشهُ میشینه کفِ اقیانوسِ تنهایی، تاریکی تجزیه میکنهُ یادش میره ازیادایِ،بقیه،میشه بخشی از اون تاریکیِ تاریک،
ادمام همینن،گاهی زخمایِ بزرگ نیازبِ یه تلنگر کوچیکن(زخمایِ کوچیک) تا ضربه نهایی رو بزننُ ناک اوت.
mohy🌱
مراحل عکس دوم.
به سختی پیدا کردن یک عدد لامپ
به سختی تر باز کردن اون پیچ پشتش ترس شکستن لامپ تو دست،ادامه کار، شکستن لامپ:| در اخر شنیدن اون داخلاش سرطان زاست سرطان میگیری بدبخت.
':|من هرسری که همینجا تایپ میکنمُ دستم میخوره میام بیرونُ متن میپره،پتانسیل پرت کردن گوشی تو دیوار رو دارم.
ادمام همینن،گاهی زخمایِ بزرگ نیازبِ یه تلنگر کوچیکن(زخمایِ کوچیک) تا ضربه نهایی رو بزننُ ناک اوت.
mohy🌱
مراحل عکس دوم.
به سختی پیدا کردن یک عدد لامپ
به سختی تر باز کردن اون پیچ پشتش ترس شکستن لامپ تو دست،ادامه کار، شکستن لامپ:| در اخر شنیدن اون داخلاش سرطان زاست سرطان میگیری بدبخت.
':|من هرسری که همینجا تایپ میکنمُ دستم میخوره میام بیرونُ متن میپره،پتانسیل پرت کردن گوشی تو دیوار رو دارم.
۱۵.۴k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰