Part

Part ⁶³
(خب شبه اینا هم یجوری خودتون تصور کنید به من ربطی نداره)
ملیسا:قدیر تو از همه دیرتر اومدی خواستگاری از همه دیرتر ازدواج می‌کنی با اینکه بزرگتری
قدیر : عشقم خب دو روز دیگه هم عروسی منو توئه
سارپ:اووووو داداش خیلی خوشتیپ شدی
عمر:ممنون داداش ایشالا عروسی خودت
برک: حرفشم نزن
دوروک:باشه باشه فعلا بریم دنبال سوسی
عمر : شرمنده دوستان ولی از این به بعد خواهشاً به زن من نگید سوسی یا سوسی جون ممنون
اولجان:پسر عمو الان مثلاً غیرتی شدی؟
عمر:به تو چه
اولجان:پسر مثلاً عروسیته ها چرا اینطوری حرف میزنی
پسرا از عمر پول گرفتن دوروک که خواست بگیره دید ولی داره نگاش میکنه نگرفت
عمر:خب بیا اینم واسه شما من رفتم
هاریکا:کجا؟عروس اینجاست دیوونه
عمر :خب زودتر بگید دیگه
عمر وقتی سوسی رو میبینه ببخشید سوسن خانم ، یادم رفت عمر دوست نداره به خانمش بگیم سوسی ، عمر وقتی سوسن رو میبینه اتفاق خاصی نمی یوفته فقط تعجب می‌کنه
دوروک: بلاخره یکی خودشو نگه داشت وا نرفت
آسیه: پس چی
عاقد: چقدر عروسی دارید دو هفته است که پشت سر هم عروسی دارید مبارک باشه ایشالا به پای هم پیر بشید
عاکف: آقای عاقد تازه دو تا دیگه هم هست
عاقد: دیگه خسته شدم، خب تو اینو به عنوان همسر خود قبول میکنی؟
سوسن:اره
عاقد:خب تو چی؟
عمر:اره
لیلا و آسیه:ما هم شاهدیم
عاقد:خب ببوسید همو
همو می‌بوسن
دیدگاه ها (۰)

Part ⁶⁴عمر: عشقمسوسن:جانمعمر:بریم بخوابیم ؟سوسن: آخه تو الان...

Part ⁶⁵عروسی کان هم چیز خاصی نبود (مگه من فضولم که هر اتفاقی...

بزارید برای پروفایل 😂😂😂

کاش براتون مهم بودمپارت ۳۶ویو هانول:امروز عروسیم بود با یه آ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ویژه ۲

پارت۳# ا.ت این چی میگه + ب...باور کن من اون نیستم #( چشم قره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط