چند پارتی یونگی
چند پارتی یونگی
وقتی عضو هشتمی و خودکشی میکنی (خیلی هیت میگیری)
۲/۳
_فردا باید لایو بگیریم
+خب؟!
_ میشه خواهشی کنم ؟!
+آره
_لطفا حداقل نصف غذا بخور
+ولی...
_به خاطر من
+اوکی
پرش زمانی به موقع لایو
همه شاد و خندان حرف میزدن و کامنت ها رو میخوندن گوشی دست ا.ت بود و داشت کامنت ها رو نگاه میکرد که به چند تا کامنت بر خورد درسته همه اون کامنت ها هیت به اون بودن
&من از ا.ت بدم میاد چون اون یه هرزه هست ...
@وایی ا.ت چقدر چندشه
#اه آه معلوم نیست زیر چند نفر خوابیده که اینجوری شده
¶چرا تو گروه میمونی ...گمشو بیرون
×واقعا چرا باید اعضا با یه هرزه دوست باشن
کامنت ها خیلی رو مخش بود ...شاید حق با اون ها بود ...اون باید میرفت از گروه ...چرا باید میموند ...چرا فکر میکردن ا.ت یه هرزه هست
قیافه ناراحتش گویا همه چی بود ... که یونگی گوشی رو از دستش کشید
_انقدر حرف های بیخود این ها رو نخوان
گوشی رو یه گوشه انداخت و بلند شد یه تیکه کیک برش داد و به همه داد کیک ا.ت رو جلوش گذاشت و دم گوشش گفت
_این رو تا تهش میخوری ا.ت
ا.ت نگاهی به یونگی کرد
کیک رو گرفت و مشغول خوردن شد میدونست یونگی سمج تر از این حرف ها بود پس تا ته کیک رو خورد و بشقاب رو روی میز گذاشت
کم کم داشت خوابش میبرد
هر کس داشت چیزی میگفت که کوک گفت : ا.ت تو هم حرفی بزن دیگه
جیمین :آره بگو ا.ت یه چی بگو
+ من خب ...من آرمی ها رو دوست دارم و براشون ارزش قائلم ...البته فقط کسانی که من رو دوست دارن ...فکر نکنم کسی باشه که من رو دوست داشته ولی خب ....باز هم امیدوارم
نامجون :خب دوستان خیلی خوشحالیم که تونستیم بیایم لایو و دوستون داریم ... خداحافظ
همه : خداحافظ
لایو قطع شد که ا.ت بلند شد و سمت اتاق رفت
جین :ا.ت ا.ت
جیهوپ:ولش کن جدیدا اوکی نیست
موقع شام بود (دو ساعت گذشت) که جین گفت
یکی بره ا.ت رو صدا کنه
جیمین:من میرم
بلند شد و سمت اتاق رفت که ....
نظر یادت نره رفیق!!
وقتی عضو هشتمی و خودکشی میکنی (خیلی هیت میگیری)
۲/۳
_فردا باید لایو بگیریم
+خب؟!
_ میشه خواهشی کنم ؟!
+آره
_لطفا حداقل نصف غذا بخور
+ولی...
_به خاطر من
+اوکی
پرش زمانی به موقع لایو
همه شاد و خندان حرف میزدن و کامنت ها رو میخوندن گوشی دست ا.ت بود و داشت کامنت ها رو نگاه میکرد که به چند تا کامنت بر خورد درسته همه اون کامنت ها هیت به اون بودن
&من از ا.ت بدم میاد چون اون یه هرزه هست ...
@وایی ا.ت چقدر چندشه
#اه آه معلوم نیست زیر چند نفر خوابیده که اینجوری شده
¶چرا تو گروه میمونی ...گمشو بیرون
×واقعا چرا باید اعضا با یه هرزه دوست باشن
کامنت ها خیلی رو مخش بود ...شاید حق با اون ها بود ...اون باید میرفت از گروه ...چرا باید میموند ...چرا فکر میکردن ا.ت یه هرزه هست
قیافه ناراحتش گویا همه چی بود ... که یونگی گوشی رو از دستش کشید
_انقدر حرف های بیخود این ها رو نخوان
گوشی رو یه گوشه انداخت و بلند شد یه تیکه کیک برش داد و به همه داد کیک ا.ت رو جلوش گذاشت و دم گوشش گفت
_این رو تا تهش میخوری ا.ت
ا.ت نگاهی به یونگی کرد
کیک رو گرفت و مشغول خوردن شد میدونست یونگی سمج تر از این حرف ها بود پس تا ته کیک رو خورد و بشقاب رو روی میز گذاشت
کم کم داشت خوابش میبرد
هر کس داشت چیزی میگفت که کوک گفت : ا.ت تو هم حرفی بزن دیگه
جیمین :آره بگو ا.ت یه چی بگو
+ من خب ...من آرمی ها رو دوست دارم و براشون ارزش قائلم ...البته فقط کسانی که من رو دوست دارن ...فکر نکنم کسی باشه که من رو دوست داشته ولی خب ....باز هم امیدوارم
نامجون :خب دوستان خیلی خوشحالیم که تونستیم بیایم لایو و دوستون داریم ... خداحافظ
همه : خداحافظ
لایو قطع شد که ا.ت بلند شد و سمت اتاق رفت
جین :ا.ت ا.ت
جیهوپ:ولش کن جدیدا اوکی نیست
موقع شام بود (دو ساعت گذشت) که جین گفت
یکی بره ا.ت رو صدا کنه
جیمین:من میرم
بلند شد و سمت اتاق رفت که ....
نظر یادت نره رفیق!!
۳.۰k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.