پارت ۸۲
پارت ۸۲
من ازت متنفر نیستم
یدفه از کوره در رفتم و عربده ای زدم و میز جلوم و با یه هرکت برعکس کردم و از شدت خشم دوتا جفتک نثار میز بدبخت کردم
درحالی که نفس مفس میزدم چنگی بین موهام میزدم و طول و عرض اوتاق و طب میکردم
واقعا عصبانی بودم دو هفته گذشتهههه بود ولی هنوز این دختره
سرکش و نتونسته بودم با این همه سرباز و خدمه و نیرو پیدا کنم
داشتم منفجر میشدم.. بیشر از همه از دست خودم عصبی بودم که اینجوری چزوندمش و جریان و. واسش نگفتم... اگ براش داستان و میگفتم اینجوری دچار سوءتفاهم نمیشد
جین و جیمین خیلی خونسرد دست به سینه زل زده بودن بهم
جین: میخای تا فردا بزنی هرچی داری و نداری و نخریب کنی و حرص بخوری؟
-دارم دیوونه میشم... آخه مگه غیب شده؟ آخ من چه دلم میخواد الان اینجا بود و به دار آویزونش میکردم
الکی برا من قهر میکنه
جیمین: شوگا خب حق بده بهش با اون بی تجوهی هایی ک تو به این بیچاره میکردی منم بودم قهر میکردم
-خفه شو جیمین تو رو جون اون بچت حوصله ندارم میزنم خوردت میکنم
جین: اصلا بگو ببینم چرا اینقد برا پیدا کردنش زور میزنی؟ مگه تو فردا عروسیت با هه را نیست؟
خب دیگه دلیل اینکارات چیه برادر من؟
دستام و مشت کردم و سرم و انداختم پایین
شوگا: چون من هه را رو نمیخام... چون کسی که الان تو قلبم جا خش کرده اته
اون لعنتی تمام دنیای منه
اون بود که همش پیشم بود درسته به زور
ولی وقتی مریض بودم اون میتونست خیلی راحت فرار کنه
ولی پیشم موند و ازم پرستاری کرد... ولی هه را بعد بیمارستان دیگه به دیدنم نیومد چون خانم رفته بودن پارتی و بنده رو به کل فراموش کرده بود
جین دست به سینه رو به روم وایساد
جین: خب یعنی به همین دلیل که الان ات رو. دوست داری؟
شوگا: نه اینطور نیست...
جین: پس چجوریه؟...
شرط
۲۵ لایک
من ازت متنفر نیستم
یدفه از کوره در رفتم و عربده ای زدم و میز جلوم و با یه هرکت برعکس کردم و از شدت خشم دوتا جفتک نثار میز بدبخت کردم
درحالی که نفس مفس میزدم چنگی بین موهام میزدم و طول و عرض اوتاق و طب میکردم
واقعا عصبانی بودم دو هفته گذشتهههه بود ولی هنوز این دختره
سرکش و نتونسته بودم با این همه سرباز و خدمه و نیرو پیدا کنم
داشتم منفجر میشدم.. بیشر از همه از دست خودم عصبی بودم که اینجوری چزوندمش و جریان و. واسش نگفتم... اگ براش داستان و میگفتم اینجوری دچار سوءتفاهم نمیشد
جین و جیمین خیلی خونسرد دست به سینه زل زده بودن بهم
جین: میخای تا فردا بزنی هرچی داری و نداری و نخریب کنی و حرص بخوری؟
-دارم دیوونه میشم... آخه مگه غیب شده؟ آخ من چه دلم میخواد الان اینجا بود و به دار آویزونش میکردم
الکی برا من قهر میکنه
جیمین: شوگا خب حق بده بهش با اون بی تجوهی هایی ک تو به این بیچاره میکردی منم بودم قهر میکردم
-خفه شو جیمین تو رو جون اون بچت حوصله ندارم میزنم خوردت میکنم
جین: اصلا بگو ببینم چرا اینقد برا پیدا کردنش زور میزنی؟ مگه تو فردا عروسیت با هه را نیست؟
خب دیگه دلیل اینکارات چیه برادر من؟
دستام و مشت کردم و سرم و انداختم پایین
شوگا: چون من هه را رو نمیخام... چون کسی که الان تو قلبم جا خش کرده اته
اون لعنتی تمام دنیای منه
اون بود که همش پیشم بود درسته به زور
ولی وقتی مریض بودم اون میتونست خیلی راحت فرار کنه
ولی پیشم موند و ازم پرستاری کرد... ولی هه را بعد بیمارستان دیگه به دیدنم نیومد چون خانم رفته بودن پارتی و بنده رو به کل فراموش کرده بود
جین دست به سینه رو به روم وایساد
جین: خب یعنی به همین دلیل که الان ات رو. دوست داری؟
شوگا: نه اینطور نیست...
جین: پس چجوریه؟...
شرط
۲۵ لایک
۹.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.