سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم

سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم

باز گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیانست، چه حاجت به بیانم

حضرت #سعدی
دیدگاه ها (۶)

کجاست بارشی از ابر ِ مهربان ِ صدایت؟که تشنه مانده دلم در هوا...

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بودآه از این راه که باریکتر از...

تو به انتظارِ رسیدنِ منمن به انتظارِ رسیدنِ توولی ما، هیچ وق...

در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟!زهراب چشیده ام مرا قند چه سو...

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چه بگویم به پرستار ...

جزای آن که نگفتیم شُکرِ روز وصالشب فراق نخفتیم لاجَرَم زِ خی...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط