پارت جدید
ازدواج اجباری
پارت 52
اوردنم توی خونه و گذاشتنم توی اتاق..
کوک: سهوون کجاست؟
ته: سهون کیه؟
اریکا: دکتری خونده.. تو اتاقشه..
بکی دوباره زد زیر گریه میزد بهم: هانا جان پاشووو.. پاشو نترس نمیزنت.. بخدا یه زری زدم چرا باور کردی... اریکا فکر کنم فشارش افتاده..
اریکا: چی بهش گفتی تووو؟ باز ریدی؟
ته: کی میزنش؟
بکی: نه موقع گریم چند تا حرف اضافخ کردم اینم باور کرده دختره نفهم.. هههق
اریکا: چی گفتی بهش؟
بکی: گفتم جونگ کوک هممون و زده اونم میزنه اینم میزنه همرو نیزنه... هههق
اریکا: وااای تو باژد یه پس کتک از خودم بخورییی.. کوک فقط تو رو زد هممون؟
بخدا اگه من بهوش بیام یه حسابی از تو برسم..(تو که بهوشی😂)
صدای سهون اومد: چیشده این چرا ایوجاعه؟
بکی: فشارش افتاده..!
ته: مگه تو دکتری؟ اون همین امروز درمانگاه بود شاید دوباره شده.. یک سرم بهش زدن دیگه نمیدونم..
سهون: صبر کن..
اومد نشستنش کنار تخت رو حس کردم.. با دستای سرد و مرطوبش زد به پیشونیم که ناخود گاه پلک زدم... دستام رو گرفت..
سهون: عاااا فهمیدم...
یه جوری بود صداش یا خدا چم شده؟منکه سالمم..
کوک: چیشده؟
سهون: تو یه شوکه.. شوک
ته: شوک؟
قلبم تند تند میزد..
گوشش رو گذاشت روی قلبم...
سهون: اره..
کوک: صبر کن..
کوک هم گذاشت و ضربان قلبم بالاتر رفت..
ته: جدی؟
نه تو که نهههه... جون جدت تو نههه..
همشون یکی یکی سرشونو گذاشتن روی قلبم.. اما به تهیونگ افتاد دقیقا عین سهون بود..
سهون: خیلی خب نوبت اصلیه..
جونگ کوک برو کیفم رو بیار.. لازم دارم..
کوک: اوکی..
سهون: شماهام بیرون باشین.. میخوام تنها انجام بدم.. جز کوک..
ته: اگه کاره غلطی بکنی
اریکا: پاشو ببینم یه ناشماس افتاده وسط ما تهدیدم میکنه..
با عشقم درست صحبت کن دختره ی رو مخ..
حیف نمیتونم هیچ غلطی بکنم..
ته: من برا شما ناشناسم برا هانا نیستم.. برا جونگ کوک هم نیستم..
اریکا: عااا شناختم.. خیلی تاثیر گذار بود پاشو..
بکی: سهون فایتینگ.. خخخ
صدای بسته شدن در اومد..
بعد چند دیقه دوباره حرف زد..
سهون: باید وارد عمل شم هانا خانوم.. امروز خیلی اذیتم کردی.. بشین و تماشا کن.. خخخ
وااای میخواد چیکار کنه.؟
لپمو کشید... مشخص بود فهمیده قش نکردم..
سهون: اوو وضعیت بیمار رفت بالا.. اوففف.. لپاشوو.. خخخ
صدای باز شدن در اومد و کوک اومد تو درو بست..
کوک: بیا این بود؟
سهون: اره.. توش سرم داشتم..
نههههه.. وقتشه بیدار شم.. نه بهوش بیام
پارت 52
اوردنم توی خونه و گذاشتنم توی اتاق..
کوک: سهوون کجاست؟
ته: سهون کیه؟
اریکا: دکتری خونده.. تو اتاقشه..
بکی دوباره زد زیر گریه میزد بهم: هانا جان پاشووو.. پاشو نترس نمیزنت.. بخدا یه زری زدم چرا باور کردی... اریکا فکر کنم فشارش افتاده..
اریکا: چی بهش گفتی تووو؟ باز ریدی؟
ته: کی میزنش؟
بکی: نه موقع گریم چند تا حرف اضافخ کردم اینم باور کرده دختره نفهم.. هههق
اریکا: چی گفتی بهش؟
بکی: گفتم جونگ کوک هممون و زده اونم میزنه اینم میزنه همرو نیزنه... هههق
اریکا: وااای تو باژد یه پس کتک از خودم بخورییی.. کوک فقط تو رو زد هممون؟
بخدا اگه من بهوش بیام یه حسابی از تو برسم..(تو که بهوشی😂)
صدای سهون اومد: چیشده این چرا ایوجاعه؟
بکی: فشارش افتاده..!
ته: مگه تو دکتری؟ اون همین امروز درمانگاه بود شاید دوباره شده.. یک سرم بهش زدن دیگه نمیدونم..
سهون: صبر کن..
اومد نشستنش کنار تخت رو حس کردم.. با دستای سرد و مرطوبش زد به پیشونیم که ناخود گاه پلک زدم... دستام رو گرفت..
سهون: عاااا فهمیدم...
یه جوری بود صداش یا خدا چم شده؟منکه سالمم..
کوک: چیشده؟
سهون: تو یه شوکه.. شوک
ته: شوک؟
قلبم تند تند میزد..
گوشش رو گذاشت روی قلبم...
سهون: اره..
کوک: صبر کن..
کوک هم گذاشت و ضربان قلبم بالاتر رفت..
ته: جدی؟
نه تو که نهههه... جون جدت تو نههه..
همشون یکی یکی سرشونو گذاشتن روی قلبم.. اما به تهیونگ افتاد دقیقا عین سهون بود..
سهون: خیلی خب نوبت اصلیه..
جونگ کوک برو کیفم رو بیار.. لازم دارم..
کوک: اوکی..
سهون: شماهام بیرون باشین.. میخوام تنها انجام بدم.. جز کوک..
ته: اگه کاره غلطی بکنی
اریکا: پاشو ببینم یه ناشماس افتاده وسط ما تهدیدم میکنه..
با عشقم درست صحبت کن دختره ی رو مخ..
حیف نمیتونم هیچ غلطی بکنم..
ته: من برا شما ناشناسم برا هانا نیستم.. برا جونگ کوک هم نیستم..
اریکا: عااا شناختم.. خیلی تاثیر گذار بود پاشو..
بکی: سهون فایتینگ.. خخخ
صدای بسته شدن در اومد..
بعد چند دیقه دوباره حرف زد..
سهون: باید وارد عمل شم هانا خانوم.. امروز خیلی اذیتم کردی.. بشین و تماشا کن.. خخخ
وااای میخواد چیکار کنه.؟
لپمو کشید... مشخص بود فهمیده قش نکردم..
سهون: اوو وضعیت بیمار رفت بالا.. اوففف.. لپاشوو.. خخخ
صدای باز شدن در اومد و کوک اومد تو درو بست..
کوک: بیا این بود؟
سهون: اره.. توش سرم داشتم..
نههههه.. وقتشه بیدار شم.. نه بهوش بیام
۱۵.۴k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.