بیا تو
بیا تو
اصلحمو در آوردم و مستقیم زدم تو مغزش
خونش پاچید روی زمین
_جنازشو بندازید توی آب
♤چشم ارباب
کتمو درست کردمو سوار ماشین شدم
_جلوی گل فروشی نگه دارید و یه دسته گل. رز بگیرید
♤چشم
با دست گل وارد خونه شدم
_لینا
+بله
رفتم سمت اشپز خونه داشت توت فرنگی میشست از پشت بغلش گردم و گل رو بهش دادم
_گل برای گل
+وایی خیلی خوشگله مرسی
۷ ماه بعد ویو لینا
کارای روزانمو به سختی میتونستم انجام بدم ۱ ماه مونده تا زایپان ولی از همین الانم دردام شروع شده به ساعت نگاه کردم ۱۱و ۱۰ دقیقه رد نشون میداد به سختی بلند شدم
و رفتم دوش بگیرم
با موهای خیسم گشتم و نامه نوشتم و گذاشتم توی کشو
رفتم توی حیاط و چایی خوردم
خیلی میترسم از اینکه نکنه بچه به دنیا نیاد ولی از یه چیز مطمعنم قرار نیست زنده بمونم
خیلی تلخه که بدونی قرارنیست زنده بمونی
دنیا خیلی بی عدالته چرا من چرا ما
توی تمام زندگیم اشتباه های داشتم امیدوارم بتونم توی زندگی بعدیم جبران کنم
از دید نویسنده
شب شده بود دخترک قصه ما به فکر فرو رفته بود کیم تهیونگ مشغول شام خوردن بود
_چیزی شده
+نه فقط اشتها ندارم
_مطمعنی
+اوهوم
دخترک به سمت پله ها حرکت کرد اما دردی که کل بدنشون پر کرد اجازه ترک مکانو نداد
اصلحمو در آوردم و مستقیم زدم تو مغزش
خونش پاچید روی زمین
_جنازشو بندازید توی آب
♤چشم ارباب
کتمو درست کردمو سوار ماشین شدم
_جلوی گل فروشی نگه دارید و یه دسته گل. رز بگیرید
♤چشم
با دست گل وارد خونه شدم
_لینا
+بله
رفتم سمت اشپز خونه داشت توت فرنگی میشست از پشت بغلش گردم و گل رو بهش دادم
_گل برای گل
+وایی خیلی خوشگله مرسی
۷ ماه بعد ویو لینا
کارای روزانمو به سختی میتونستم انجام بدم ۱ ماه مونده تا زایپان ولی از همین الانم دردام شروع شده به ساعت نگاه کردم ۱۱و ۱۰ دقیقه رد نشون میداد به سختی بلند شدم
و رفتم دوش بگیرم
با موهای خیسم گشتم و نامه نوشتم و گذاشتم توی کشو
رفتم توی حیاط و چایی خوردم
خیلی میترسم از اینکه نکنه بچه به دنیا نیاد ولی از یه چیز مطمعنم قرار نیست زنده بمونم
خیلی تلخه که بدونی قرارنیست زنده بمونی
دنیا خیلی بی عدالته چرا من چرا ما
توی تمام زندگیم اشتباه های داشتم امیدوارم بتونم توی زندگی بعدیم جبران کنم
از دید نویسنده
شب شده بود دخترک قصه ما به فکر فرو رفته بود کیم تهیونگ مشغول شام خوردن بود
_چیزی شده
+نه فقط اشتها ندارم
_مطمعنی
+اوهوم
دخترک به سمت پله ها حرکت کرد اما دردی که کل بدنشون پر کرد اجازه ترک مکانو نداد
۳.۵k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.