The school of the rich
The school of the rich
مدرسه ی ثروتمندان
part2
سولا ویو:
با شوق زیاد از جام بلند شدم رفتم دستشویی و کارای مربوطه رو انجام دادم اومدم بیرون فرم مدرسه رو پوشیدم(عکسشو میذارم)
رفتم پایین مامان و بابامم سر میز نشسته بودن سلامی بهشون کردم و نشستم سر میز و شروع به خوردن کردم وقتی صبحانه ام تموم شد اجوما قرص هامو اورد(مربوط به قلبش)و من خوردم و ازشون خداحافظی کردم و رفتم پایین و با بادیگاردام راهی مدرسه جدید شدیم.
وقتی رسیدیم از ورودی مدرسه معلوم بود که چقدر باید لوکس باشه
بلاخره وارد محوطه مدرسه شدیم و من پیاده شدم و کیفمو از بادیگاردا گرفتم همینطوری که داشتم به اطراف نگاه میکردم چشمم به بچه ها خورد همشون بودن از جمله جونگکوک، تهیونگ، گایونگ، جنی و..همه بودن.
از دور بهشون سلامی کردم همه برگشتن و با تعجب نگاهم میکردن اخه من به هیچکدومشون نگفته بودم قراره بیام این مدرسه
یهو جنی داد زد و بدو بدو اومد پرید بغلم منم خوشحال شدم و همراهیش کردم، بعد جونگکوک اومد و...
خلاصه بعد از کلی بحث و حرف زدن زنگ خورد و ما به کلاس رفتیم
همین که وارد شدیم دیدم که دارن به یه دختره قلدری میکنن میخواستم برم مانعشون بشم که جنی و جونگکوک جلومو گرفتن گفتن که اون دختره اوتیسم داره و برای همین بیشتر اذیتش میکنن و اگه بخای دخالت کنی دردسر میشه
خلاصه ولشون کردم
(از اونجایی که حمایتا کم بود پس از این به بعد شرط میزارم)
نظرتونو برام بنویسید:)
مدرسه ی ثروتمندان
part2
سولا ویو:
با شوق زیاد از جام بلند شدم رفتم دستشویی و کارای مربوطه رو انجام دادم اومدم بیرون فرم مدرسه رو پوشیدم(عکسشو میذارم)
رفتم پایین مامان و بابامم سر میز نشسته بودن سلامی بهشون کردم و نشستم سر میز و شروع به خوردن کردم وقتی صبحانه ام تموم شد اجوما قرص هامو اورد(مربوط به قلبش)و من خوردم و ازشون خداحافظی کردم و رفتم پایین و با بادیگاردام راهی مدرسه جدید شدیم.
وقتی رسیدیم از ورودی مدرسه معلوم بود که چقدر باید لوکس باشه
بلاخره وارد محوطه مدرسه شدیم و من پیاده شدم و کیفمو از بادیگاردا گرفتم همینطوری که داشتم به اطراف نگاه میکردم چشمم به بچه ها خورد همشون بودن از جمله جونگکوک، تهیونگ، گایونگ، جنی و..همه بودن.
از دور بهشون سلامی کردم همه برگشتن و با تعجب نگاهم میکردن اخه من به هیچکدومشون نگفته بودم قراره بیام این مدرسه
یهو جنی داد زد و بدو بدو اومد پرید بغلم منم خوشحال شدم و همراهیش کردم، بعد جونگکوک اومد و...
خلاصه بعد از کلی بحث و حرف زدن زنگ خورد و ما به کلاس رفتیم
همین که وارد شدیم دیدم که دارن به یه دختره قلدری میکنن میخواستم برم مانعشون بشم که جنی و جونگکوک جلومو گرفتن گفتن که اون دختره اوتیسم داره و برای همین بیشتر اذیتش میکنن و اگه بخای دخالت کنی دردسر میشه
خلاصه ولشون کردم
(از اونجایی که حمایتا کم بود پس از این به بعد شرط میزارم)
نظرتونو برام بنویسید:)
۳.۳k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.