داستان مدیر مین چشه؟
داستان مدیر مین چشه؟
(بچه ها این پارت آخره اما فصل دو هم داره ایین پایان فصل یکه)
صبح ساعت سه صبح بلند شدم امروز دیگه به همچی پایان میدم یه لباس مجلسی کوتاه پوشیدم(اسلاید دو)
و رفتم توی پست بوم خونه
ویو کوک :
دیدم لارا با گریه رفت پشت بوم سریع یه لباس سیاه با شلوار لش پوشیدم رفتم پشت بوم
(بچه ها از این به بعد رو با آهنگ اسلاید سه گوش کنید)
رفتم پشت بوم و دیدم لارا داره میره....
نه نه
داد زدم
_لارااااا برو اونور (داد)
+(برگشت و اومد سمت کوک و دست سردش رو گذاشت روی صورت کوک) دوست دارم ببخشید.... ببخشید که نتونستم باهات ازدواج کنم ببخشید که نتونستم بابات کنم عاشقانه دوست دارم ( یه قطره اشک از چشمانش افتاد روی لباس کوک)
_(دستش رو گرفت) بیا باهم از این زندگی خلاص شیم من نمیخوام پرنسس و دست گل و یکی بدونم تنهایی بره
ببخشید که آنقدر آدم بدیم
و دست هم رو گرفتم و تماممممم
همه چیز تموم شد و خواطراتشون مثل برق و باد از چششون رد شد
+جونگکوکی(خنده)
_حرفای عاشقانه بلد نیستم اما عاشق بودن و خوب بلدم.......
تاماممم
اینم از فصل اول
۱ درصد شارژ دارم😭😂
نظرت برام مهمه رز لندیم 🪐💗
(بچه ها این پارت آخره اما فصل دو هم داره ایین پایان فصل یکه)
صبح ساعت سه صبح بلند شدم امروز دیگه به همچی پایان میدم یه لباس مجلسی کوتاه پوشیدم(اسلاید دو)
و رفتم توی پست بوم خونه
ویو کوک :
دیدم لارا با گریه رفت پشت بوم سریع یه لباس سیاه با شلوار لش پوشیدم رفتم پشت بوم
(بچه ها از این به بعد رو با آهنگ اسلاید سه گوش کنید)
رفتم پشت بوم و دیدم لارا داره میره....
نه نه
داد زدم
_لارااااا برو اونور (داد)
+(برگشت و اومد سمت کوک و دست سردش رو گذاشت روی صورت کوک) دوست دارم ببخشید.... ببخشید که نتونستم باهات ازدواج کنم ببخشید که نتونستم بابات کنم عاشقانه دوست دارم ( یه قطره اشک از چشمانش افتاد روی لباس کوک)
_(دستش رو گرفت) بیا باهم از این زندگی خلاص شیم من نمیخوام پرنسس و دست گل و یکی بدونم تنهایی بره
ببخشید که آنقدر آدم بدیم
و دست هم رو گرفتم و تماممممم
همه چیز تموم شد و خواطراتشون مثل برق و باد از چششون رد شد
+جونگکوکی(خنده)
_حرفای عاشقانه بلد نیستم اما عاشق بودن و خوب بلدم.......
تاماممم
اینم از فصل اول
۱ درصد شارژ دارم😭😂
نظرت برام مهمه رز لندیم 🪐💗
۳.۸k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.