رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:42
*ویو سارا*
سارا:خب ی کمکی بهم بکن منکه از مسائل عاشقی سر در نمیارم تو ی پیشنهادی بده
تهیونگ:ی جوری میگی انگار حالا من چقدر بلدم،نکه من قبلا وارد رابطه شدم
سارا:خوبه که نشدی،حالا یعنی چیزی به سرت نمیزنه
تهیونگ:بیا اول منتظر بمونیم ببینم چطور رفتار میکنن باهمدیگه چطورین؟اصلا نظر جین راجب ستی چیه؟
سارا:پیشنهاد خوبیه من میرم ازش بپرسم
تهیونگ:هوی هوی بشین بابا کجا میری نمیشه اینقدر رُک باشی
سارا:پس چیکار کنم
تهیونگ:خودم به روش خودم ازش میپرسم
سارا:حتما بهم خبر بده
تهیونگ:باشه
بلند شدیم و رفتیم داخل،دیدم ستی بلند بلند با جین میخنده این چشه دیگه نه به حالت یکم پیشش نه به حالت الانش
رفتم پیش و گیج و سوالی بهش نگاه کردم که رو کرد سمت من و بهم اشاره کرد یعنی ساکت شم
دیگه چیزی نگفتم و منتظر نگاهش میکردم و صحبت میکردیم و میخندیدیم
بعد چندساعت صحبت کردم و خندیدن بلند شدم رفتم تو اتاقم که پشت سرم ستی اومد
ستی:سارااااااااااااااااااااااااا،باهاش گرم گرفتم مهربون نگاهم میکنه و باهام میخنده و صحبت میکنههههههههههههههههه
سارا:باشه دختر اروم باش،افرین بهت،بهت گفتم بیشتر تلاش کنی عاشقت میشه
ستی:عشقی بخدا دختر عالی هستی بیا بغلت کنم بهترین دوستم خوشکلم
محکم بغلم کرد که محکم زدم تو سرش و گفتم:ارومتر کشتیم،
ستی:خیلی عاشقتم
سارا:جین رو بیشتر دوست داری
ستی:هردوتون ی اندازه
سارا:قبوله ولی من اولویتم
ستی:باشه
(یک هفته بعد)
*ویو تهیونگ*
از جین پرسیدم طوریکه ضایع نباشه اونم جوابمو داد الان که هرکدوم از اعضا مشغول ی کاری بودن سارا رو صدا کردم بیاد حیاط و من رفتم نشستم بعد ۳مین موشکی اومد پیشم نشست صورتشو آورد نزدیکم و با صدای اروم مثل جاسوسا
گفت:اوکی چیشد زود بگو،خوشش میاد یانه؟دوسش داره یانه؟اذیتش کرده یا نه؟بحرف دیگه
تهیونگ:برو عقبتر،و اگه یکم اجازه بدی همه چی رو میگم اروم باش
سارا:باشه میشنوم
تهیونگ:غرق صحبت کردن شدیم و من هی موضوع رو عوض میکردم و بلاخره ازش پرسیدم نظرش راجب ستی چیه
اون گفت دختر باحال و تو دل برو و دوست داشتنیه،ازش خوشش میاد
بعد برا اینکه اذیتش کنم موذیانه نگاهش کردم و گفتم:چیه دوسش داری؟
اون زد به شونم و گفت:اینطوری نگاهم نکن،فعلا نمیدونم شاید بعدها بهش علاقه مند شدم،نمیدونم
از فرصت استفاده کردم و گفتم:دختر خوب و باحالیه مطمئنم اگه عاشقش بشی اونم عاشقت میشه،یعنی به طور واضح بخوام بگم رابطتون عالی و زیبا میشه
نگاهم کرد و گفت:یاا یااا اینقدر زود پیش نرو صبر کن تا من ببینم اصلا دختره دوستم داره
بهش گفتم:اینو بسپار به من،اینطور که باهات گرم گرفته و غرق صحبت باهاته بی شک دوست داره
جین گفت:اینطور فکر میکنی؟
گفتم:اره بابا،مطمئنم توهم سعی کن دلشو ببری
جین گفت:باشه
بعدش دیگه خوابیدیم و این تمام حرف هایی بود که زدیم مطمئنم عشقشون دو طرفس
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:42
*ویو سارا*
سارا:خب ی کمکی بهم بکن منکه از مسائل عاشقی سر در نمیارم تو ی پیشنهادی بده
تهیونگ:ی جوری میگی انگار حالا من چقدر بلدم،نکه من قبلا وارد رابطه شدم
سارا:خوبه که نشدی،حالا یعنی چیزی به سرت نمیزنه
تهیونگ:بیا اول منتظر بمونیم ببینم چطور رفتار میکنن باهمدیگه چطورین؟اصلا نظر جین راجب ستی چیه؟
سارا:پیشنهاد خوبیه من میرم ازش بپرسم
تهیونگ:هوی هوی بشین بابا کجا میری نمیشه اینقدر رُک باشی
سارا:پس چیکار کنم
تهیونگ:خودم به روش خودم ازش میپرسم
سارا:حتما بهم خبر بده
تهیونگ:باشه
بلند شدیم و رفتیم داخل،دیدم ستی بلند بلند با جین میخنده این چشه دیگه نه به حالت یکم پیشش نه به حالت الانش
رفتم پیش و گیج و سوالی بهش نگاه کردم که رو کرد سمت من و بهم اشاره کرد یعنی ساکت شم
دیگه چیزی نگفتم و منتظر نگاهش میکردم و صحبت میکردیم و میخندیدیم
بعد چندساعت صحبت کردم و خندیدن بلند شدم رفتم تو اتاقم که پشت سرم ستی اومد
ستی:سارااااااااااااااااااااااااا،باهاش گرم گرفتم مهربون نگاهم میکنه و باهام میخنده و صحبت میکنههههههههههههههههه
سارا:باشه دختر اروم باش،افرین بهت،بهت گفتم بیشتر تلاش کنی عاشقت میشه
ستی:عشقی بخدا دختر عالی هستی بیا بغلت کنم بهترین دوستم خوشکلم
محکم بغلم کرد که محکم زدم تو سرش و گفتم:ارومتر کشتیم،
ستی:خیلی عاشقتم
سارا:جین رو بیشتر دوست داری
ستی:هردوتون ی اندازه
سارا:قبوله ولی من اولویتم
ستی:باشه
(یک هفته بعد)
*ویو تهیونگ*
از جین پرسیدم طوریکه ضایع نباشه اونم جوابمو داد الان که هرکدوم از اعضا مشغول ی کاری بودن سارا رو صدا کردم بیاد حیاط و من رفتم نشستم بعد ۳مین موشکی اومد پیشم نشست صورتشو آورد نزدیکم و با صدای اروم مثل جاسوسا
گفت:اوکی چیشد زود بگو،خوشش میاد یانه؟دوسش داره یانه؟اذیتش کرده یا نه؟بحرف دیگه
تهیونگ:برو عقبتر،و اگه یکم اجازه بدی همه چی رو میگم اروم باش
سارا:باشه میشنوم
تهیونگ:غرق صحبت کردن شدیم و من هی موضوع رو عوض میکردم و بلاخره ازش پرسیدم نظرش راجب ستی چیه
اون گفت دختر باحال و تو دل برو و دوست داشتنیه،ازش خوشش میاد
بعد برا اینکه اذیتش کنم موذیانه نگاهش کردم و گفتم:چیه دوسش داری؟
اون زد به شونم و گفت:اینطوری نگاهم نکن،فعلا نمیدونم شاید بعدها بهش علاقه مند شدم،نمیدونم
از فرصت استفاده کردم و گفتم:دختر خوب و باحالیه مطمئنم اگه عاشقش بشی اونم عاشقت میشه،یعنی به طور واضح بخوام بگم رابطتون عالی و زیبا میشه
نگاهم کرد و گفت:یاا یااا اینقدر زود پیش نرو صبر کن تا من ببینم اصلا دختره دوستم داره
بهش گفتم:اینو بسپار به من،اینطور که باهات گرم گرفته و غرق صحبت باهاته بی شک دوست داره
جین گفت:اینطور فکر میکنی؟
گفتم:اره بابا،مطمئنم توهم سعی کن دلشو ببری
جین گفت:باشه
بعدش دیگه خوابیدیم و این تمام حرف هایی بود که زدیم مطمئنم عشقشون دو طرفس
۵.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.