پارت20
پارت20
#زندگی_باتو
نه بابا چرت نگو
این جونگکووووووووکه
عاره خوددددددددشه
جونگکوک:چطوری هیییییونگ
جیمین:سلااااام
واااات اینا چی دارن میییییییگن
که چشمش افتاد بهم
جونگکوک:سلام(سرد)
ا. ت:علیک(خیلی سرد)
جیمین:عزیزم چرا اینجوری میکنی
ا. ت:میتونی از این آقا بپرسی
جونگکوک:چرا چرت میگی
هیونگ دوس دختر شوخی داری
ا. ت:دوس دخترش نیستم
زنشم حداقل به زودی میشم
جیمین:ارامش داشته باشید
ا. ت:عشقم من میرم پیش یه سول
(از حرص اون جونگکوک لبشو بوس کردم و با لبخند یه قدم آروم برداشتم)
جیمین:برو بیب
رفتم رسیدم به یه سول
یه سول:وایییی دختر.چرا نمیفهمی چی مییییگم
ا. ت:خب نفهمیییدم عیششش
یه سول:خب تعریف کن ببینم چی. ششششد
ا. ت:(ماجرا رو گفت)
یه سول:خوب جوابشو دادی
آفرین داری
ا. ت:بیا بریم ویـسکی بگیریم بخوریم
بریم قدم بزنیم
یه سول:ایده ی خوبیه
رفتم آروم زدم رو شون جیمین
ا. ت:بیبی من میرم با یه سول یکم قدم بزنم
مست نکنی هاااا
جیمین:باشه برو عسلم
فقط خیلی دور نری نتونم پیدات کنم
ا. ت:باش
یه چشمک بهش زدم رفتم
یه سول :خب اگه حرفای چرت عاشقانتون تموم بریییم
رفتیم تو حیاط درحال قدم زدن بودیم
که یهو دستم توسط کسی گرفته شد وکشیده
ا. ت:هوییی تو ک...
جونگکوک:ا.ت خودتی؟؟؟
ا. ت:نه پس عمته
جونگکوک:ا. ت تو دوس دختر رفیق من شدی؟؟
منو ول کردی؟؟
منو فراموش کردی؟؟؟
ا. ت: خو عاره که. چی؟؟
جونگکوک: باورم نمیششششه
ا. ت:اشکی از گوشه چشمم اومد*
تو منو ول کردی
جونگکوک:ا. ت رو بغل میکنه*
جیمین:ا. ت خانوم
تشریف نمیارن؟ (یه فاتحه برای ا. ت بخونید)
ا. ت:چ.. چی. چرا اومدم
از دیدنتون خوشحال شدم
خدانگه دار
جونگکوک:همچنین بایی
#زندگی_باتو
نه بابا چرت نگو
این جونگکووووووووکه
عاره خوددددددددشه
جونگکوک:چطوری هیییییونگ
جیمین:سلااااام
واااات اینا چی دارن میییییییگن
که چشمش افتاد بهم
جونگکوک:سلام(سرد)
ا. ت:علیک(خیلی سرد)
جیمین:عزیزم چرا اینجوری میکنی
ا. ت:میتونی از این آقا بپرسی
جونگکوک:چرا چرت میگی
هیونگ دوس دختر شوخی داری
ا. ت:دوس دخترش نیستم
زنشم حداقل به زودی میشم
جیمین:ارامش داشته باشید
ا. ت:عشقم من میرم پیش یه سول
(از حرص اون جونگکوک لبشو بوس کردم و با لبخند یه قدم آروم برداشتم)
جیمین:برو بیب
رفتم رسیدم به یه سول
یه سول:وایییی دختر.چرا نمیفهمی چی مییییگم
ا. ت:خب نفهمیییدم عیششش
یه سول:خب تعریف کن ببینم چی. ششششد
ا. ت:(ماجرا رو گفت)
یه سول:خوب جوابشو دادی
آفرین داری
ا. ت:بیا بریم ویـسکی بگیریم بخوریم
بریم قدم بزنیم
یه سول:ایده ی خوبیه
رفتم آروم زدم رو شون جیمین
ا. ت:بیبی من میرم با یه سول یکم قدم بزنم
مست نکنی هاااا
جیمین:باشه برو عسلم
فقط خیلی دور نری نتونم پیدات کنم
ا. ت:باش
یه چشمک بهش زدم رفتم
یه سول :خب اگه حرفای چرت عاشقانتون تموم بریییم
رفتیم تو حیاط درحال قدم زدن بودیم
که یهو دستم توسط کسی گرفته شد وکشیده
ا. ت:هوییی تو ک...
جونگکوک:ا.ت خودتی؟؟؟
ا. ت:نه پس عمته
جونگکوک:ا. ت تو دوس دختر رفیق من شدی؟؟
منو ول کردی؟؟
منو فراموش کردی؟؟؟
ا. ت: خو عاره که. چی؟؟
جونگکوک: باورم نمیششششه
ا. ت:اشکی از گوشه چشمم اومد*
تو منو ول کردی
جونگکوک:ا. ت رو بغل میکنه*
جیمین:ا. ت خانوم
تشریف نمیارن؟ (یه فاتحه برای ا. ت بخونید)
ا. ت:چ.. چی. چرا اومدم
از دیدنتون خوشحال شدم
خدانگه دار
جونگکوک:همچنین بایی
۷.۳k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.